عباس زرياب خويي
عباس زرياب خويي
نيم قرن نسخه شناسي، تأليف و تحقيق
بخش5
عبدالله اصفهاني
دكتر زرياب مترجمي جامع الاطراف به خصوص در معارف اسلامي، فلسفه، تاريخ و ادبيات عرب به شمار مي رفت و به سبب تسلط به زبان هاي گوناگون به منابع دست اول دسترسي داشت، ترجمه هايش ضمن روان بودن و برخورداري از دقت هاي كافي مي تواند سرمشق ديگر مترجمان حرفه اي و علمي محسوب گردد.(36)
آشنايي با زبان هاي انگليسي، فرانسه و آلماني، شوق روي آوردن به ترجمه متون فلسفي و تاريخي را در او برانگيخت. اولين اثر مستقلي كه نام وي را در بين خوانندگان كتاب هاي جدّي بلندآوازه كرد، ترجمه »تاريخ فلسفه« اثر ويل دورانت، مورخ آمريكايي از زبان انگليسي به زبان فارسي بود. اين ترجمه چنان زيبا و دل پسند از كار در آمد كه متن اصل اثر در بين خوانندگان، هواداران جدّي بسياري يافت و در اندك زماني به كرّات چاپ شد. »لذات فلسفه« كتاب ديگري از ويل دورانت بود كه زرياب آن را با همان نثر زيبا و پرجاذبه فارسي ترجمه كرد و در جلب خاطر جوانان علاقه مند به فلسفه و مباحث جنبي تأثيري شوقانگيز داشت. تعبيرها و واژه هاي مشكل فلسفي در اين ترجمهها شكلي مأنوس و آشنا به ذهن خوانندگان فارسي زبان پيدا كرد. هر دو كتاب سرشار از الفاظ و معاني غامض فلسفي بود و نقل آنها به بياني ساده احاطه به زبان و فلسفه را ضروري مي ساخت كه مترجم هر دو توانايي را داشت. در اين ترجمهها و در ترجمه هاي ديگر زرياب كوشيد براي نقل مفاهيم فلسفي زباني ساده و دلپذير و خالي از ابتذال بيابد و در تفهيم مطالب تازه از به كار بردن واژه هاي كاذب و تعبيرات مصنوعي و استعمال واژه هاي ابهام برانگيز اجتناب كند و اين كار پرزحمتي بود كه زرياب توفيق آن را به دست آورد.(37)
يكي از ارزشمندترين كارهاي زرياب در عرصه ترجمه كه براي او زحمتي مضاعف فراهم ساخت ترجمه اثر مشهور »تئودور نولدكه« است كه تحت عنوان »ايرانيان و عرب ها« از زبان آلماني به فارسي برگردانيده شده و اين در حالي بود كه سال هاي متمادي از تعليقات »نولدكه« بر ترجمه آلماني متن تاريخ طبري در تاريخ ساسانيان استفاده مي شد و حتي بخش درخور توجهي از پژوهشهاي گسترده »آرتوركريستنسن« در تاريخ ساسانيان بر همان تعليقات مبتني بود و تنها معدودي از محققان ايراني قادر بودند از اينها بهره گيرند و حتي متن آلماني نولدكه هم چندان در اختيار اهل پژوهش نبود. علاوه بر ترجمه متن و تعليقات اين اثر كه در جاي خود كاري حيرت زا و صعب به شمار مي رفت، زرياب در متن ترجمه آلماني از اصل عربي طبري، هم با دقت و تأمل نگريست و برخي از خطاهاي »نولدكه« را كه هنگام نقل عبارات طبري مرتكب گرديده بود اعلام كرد. اين ترجمة منقّح شده با استقبال شايان توجه رو به رو گرديد و مورد تحسين و تقدير اهل فن قرار گرفت. اين ترجمه طي سالهاي طولاني وقت و توان دكتر زرياب را گرفت، اما وي با اين كار طاقت فرسا گنجينه اي گرانبها از معلومات سودمند و تازه را به علاقهمندان و محققان تاريخ ايران باستان تقديم كرد. ترجمه كتاب »درياي جان« اثر هلموت ريتر از ديگر كارهاي با اهميت و در عين حال پر دردسري بود كه همت، شوق، مهارت و احاطه زرياب را طلب مي كرد. اين تلاش حاصل آخرين روزهاي عمر اين پژوهنده پرمايه است و او فرصت بازنگري در آن را به دست نياورد. البته اگر فرصت بازبيني در اين اثر را مييافت با افزودن تعليقاتي دقيق زوايايي از زندگي و افكار شيخ عطار را كه اين اثر درباره اوست روشن ساخته بود.(38)
زرياب در باب ترجمه هاي قرآني مطالعات وسيعي به عمل آورد. وي نخستين ترجمه فارسي از قرآن را ترجمه آيات قرآني مي داند كه به همراه تفسير طبري در قرن چهارم هجري صورت گرفته است به اعتقاد وي كهن ترين ترجمه قرآن به زبان لاتيني به تشويق »پيرلو ونرابل« (1092 ـ 1156 ميلادي) انجام پذيرفته و اگر چه اين ترجمه به »رابرت چتري« منسوب است اما مترجم واقعي اش »پيرتولدوتي« منسوب به »تولدو«، از نواحي اسپانيا، مي باشد. اين ترجمه به دست كسي صورت گرفت كه عربي را بهتر از لاتين مي دانست، اين اثر مدت پنج قرن در جهان مسيحيت مستقيم يا غيرمستقيم وسيلة تبليغ مسيحيان بر ضد دين اسلام بود. زرياب در ادامة اين نوشتار تحقيقي ترجمه هاي ايتاليايي، فرانسوي، انگليسي، آلماني، روسي، هلندي، اسپانيولي، سوئدي، دانماركي، و عبري را مورد بررسي قرار مي دهد و از چاپ هاي قرآن در اروپا گزارش هاي روشني ارايه مي نمايد.(39)
زواياي ذوق
اگر چه زرياب شاعري معروف نبود، ولي اشعار معدودي كه سروده، استادانه و در نهايت استواري است. او يكي از صاحب نظران طراز اول در نقد شعر و نثر فارسي به شمار مي رود. ذوق، تشخيص و قضاوت ادبي استثنايي داشت. نقدهايش بر بسياري از ديوانهاي شعراي پارسي زبان گواه صادق بر اين مدعاست.
البته وي در نظم شعر از قريحه اي خوب برخوردار بود و در ترجمه هايش گاهي قطعات منظوم منقول در متن فارسي را به نظم فارسي در مي آورد و در مواردي به شيوه طنز، قصايد و مثنوياتي مي ساخت. اشعار جديدي هم به صورت قصيده يا رباعي مي سرود كه خالي از لطف نبود اما آنچه را برحسب تفريح و تفنّن به نظم در مي آورد در شمار شعر نمي شمرد و جز براي برخي دوستان نزديك نمي خواند. حافظة قوي در مناسب خواني و روايت شعر داشت، به اشعار حافظ و سعدي اشتياقي وافر داشت، شاهنامه را با دقت و تأمل خوانده و در باب ريزهكاري هاي آن نكته هاي جالبي استنباط كرده بود، يك بار هم شوخي نقدگونه بر يكي از قصايد مشكل خاقاني نگاشت. هنگامي كه مقالات پي در پي دكتر خانلري تحت عنوان نكته هايي در باب ديوان حافظ در مجله يغما انتشار مي يافت، آنها را با دقت مي خواند و پيگير بود و در صحت و سقم اقوال نويسنده با دوستان بحث مي كرد. دوستانش كه غالباً روزها و گاه شب ها با او همنَفَس بودند، زرياب را به سبب لطف محضرش دوست مي داشتند، چقدر لطايف طنزآميز بر سر زبان داشت و با چه ذوق و صفايي اشعاري از ابونراس، ابوالعلا معرّي و منوچهري مي خواند و با چه شوقي از سعدي، حافظ و خيام ياد مي كرد. با خواندن ابياتي طولاني از خاقاني، قاآني، سروش اصفهاني، ايرج ميرزا و ملك الشعراي بهار، دوستان را از وسعت و قدرت حافظه خويش به شگفتي وا ميداشت. دكتر باستاني پاريزي مي گويد خيلي حافظه ميخواهد كه زرياب يك بار نصف ديوان قاآني را برايتان از حفظ بخواند، نيمي از غزليات حافظ را شرح بنويسد و ثلث ديوان تركي فضولي بغدادي را بازگو نمايد. دكتر زرياب هنگام ترجمه »تاريخ فلسفه« ويل دورانت شعر لوكرتيوس (Lucretius) شاعر معروف رومي قرن اول قبل از ميلاد را با لطافتي خاص به شعر فارسي و در كمال امانت ترجمه، كرده شعري كه پروفسور »شوت ول« آن را از شگفت انگيزترين بخش هاي ادبيات قديم ميداند، اينك آن سروده:
هيچ چيز ثابت و بر جاي نيست
جمله در تغيير و سير سرمدي است
ذره ها پيوسته شد با ذره ها
تا پديد آمد همه ارض و سما
تا كه ما آن جمله را بشناختيم
بهر هر يك اسم و معنا ساختيم
بار ديگر اين ذوات آشنا
غرق مي گردند در گرداب ها
ذره ها از يكديگر بگسسته شد
از بر شكل دگر پيوسته شد
آب درياهاي ژرف بي كران
در بخارِ مه شوند از ما نهان
جمله درياها همه صحرا شوند
سنگ ها و ريگ ها پيدا شوند
اين بيابان ها و صحراها همه
باز مبدّل گشته بر دريا همه
بعد از آن با موج هايي داس وار
سازد از هر سو خليجي آشكار
هيچ چيز ثابت و بر جاي نيست
جمله در تغيير و سير سرمدي است(40)
كتاب »آينة جام« حاصل تأملات و بررسي هاي او در ديوان حافظ است كه از لحاظ نقد ادبي اهميت فراواني دارد و نكته سنجي هاي بديع و لطيف در آن ديده مي شود.
زرياب اديبي گرانمايه به شمار ميرود كه نثري خوش، روان و استوار دارد و با وجود سادگي، نغز و با حلاوت به نظر مي رسد.