با هم بخنديم ، به هم نخنديم

ـ به يكي مي گن: يك جمله بساز كه توش آب باشه؟ ميگه: لوله آب.

ـ يك پرتغال خودشو مي زنه به ديوار، اون يكي پرتغال مي گه: چرا خود تو مي زني به ديوار؟ ميگه: چون مي خوام پرتغال خوني بشم.

ـ دزدي پول هاي مردي رو مي دزده و فرار مي كنه. مرد دنبال دزده مي دوه و داد ميزنه: آي دزد.يهو دزده مي ايسته و پول ها را به سمت مرده پرت مي كنه و مي گه : بيا نديد بديد !!!

ـ اولي: زودباش قطار ميره دومي :كجا مي خواد بره بليط دست منه.

ـ يه روز يه زنه پا شو ميذاره روي سوسك. سوسكه بلند مي شه و ميگه: پهلو انان نمي ميرند.

ـ يكي رفت نانوايي ديد صف مردونه شلوغه رفت توصف زنونه ايستاد و گفت: " آقا مادرم گفت يه نون بدين.

ـ يك روز پلنگ صورتي ميره سر خاكه باباش ميگه:بابام، بابام، بابام بابام، بابام

ـ يه روز به يك خرگوشه مي گن چرا هويج مي خوري مي گه هوين جوري.

ـ يه مرد زماني كه هوا رعد و برق ميزد سرش و ميكرد بالا مي خنديد بهش گفتن: چرا اين جوري ميكني. گفت:مگه نميبيني دارن عكس ميندازن.

ـ يه روز يه بابايي پاش درد ميكرد تو جورابش قرص پروفن انداخت!!

ـ يه روز به يك اسكلت مي گن دروغ بگو ميگه: تپلوام تپولو صورتم مثل هلو

ـ اولي: تو از تبعيد مي ترسي يا حبس ابد يا اعدام؟ دومي: از هيچكدام، من فقط از زنم مي ترسم...!!

ـ آقاي سردبير باز هم اين روزنامه پر از اشتباه چاپيه امروز بيش از صد نفر تلفن كردند و اعتراض كردند. جناب مدير اجازه ميدين از امروز شماره تلفن روزنامه رو هم اشتباه چاپ كنيم؟؟؟!!!

ـ يك روز يك جوجه تيغي پيش دوستانش نشسته بوده يهو يك دونه كيوي ميبينه ميگه بچه ها داداشم از سربازي اومد.

ـ به يكي ميگن با اتوبوس جمله بساز ميگه اتو  بوس كردم لبم سوخت

ـ تمساح ميره گدايي ميگه به من مارمولك بدبخت كمك كنيد.

ـ يك روز يك آقايي رو تخت مي‌خوابه خوابش سنگين بوده تخت ميشكنه

ـ يك روز يك آقاي خيلي خسيس موبايل ميخره صفرش رو قفل ميكنه

ـ يك روز يك آقايي در يخچال رو باز ميكنه يك ژل تو يخچال بوده ميلرزه ميگه نترس نميخواهم تو رو بخورم

ـ  پياز و سير با هم دعوا مي كنن، سير به پياز  مي گه: حيف كه سيرم و الا مي خوردمت

ـ مورچه هه به تنهايي 2 تا گندم ور مي‌داره، ديسك كمر مي گيره.

ـ يه چيني رو دار مي زنن، مي شه: دارچين.

ـ الاغي لنز مي ذاره و مي ره تو جنگل، همه  حيوون ها نگاش مي كنن، مي گه: چييه، مگه آهو نديدين؟

ـ يه روز از يك داماد كه دوتا كت روي هم پوشيده بود مي پرسند چرا دوتا كت پوشيدي؟داماد خنده اي مي كنه وميگه: چون عقد و عروسي با همه

ـ از شخصي ميپرسن چرا قرصهايت راسروقت نمي خوري؟ميگه مي خواهم ميكروبها راغافلگير كنم

ـ به يك نفرميگن فرق حادثه وفاجعه چيه؟ ميگه تويك كشتي مسافري باشي  يه باره مادرزنت بيفته تو آب به اين ميگن حادثه اماوقتي كه يه نجات غريق بره اونوبياره بيرون ميشه فاجعه.

ـ مورچه اي دونه ميبرد ازش ميپرسن دونه را ازكجا آوردي ميگه: حميد

ـ آيا مي دونيد چرا ننه حوا خوشبخت بوده؟ براي اين كه شوهرش آدم بوده.

ـ يه نفرسوار تاكسي ميشه به مقصد كه ميرسه ميگه قربان چقدر شد ؟ راننده تاكسي ميگه 25تومن . مسافره ميگه بفرماييد اين 20 تومن ، به اندازه 5 تومن دنده عقب بريد

ـ بچه اي توي امتحان بيست ميگيره. باباش ميزنه توي گوشش و ميگه: خاك بر سرت كنن، با نمره 10 هم ميشه قبول بشي، حتما بايد اين همه خودكار حروم ميكردي؟

ـ يه كور مي ره آشپزخونه، دستش مي‌خوره به رنده، مي گه: اين چرت و پرت ها چيه اين جا نوشتن!

ـ گرگه ميره دم در خونه شنگول و منگول ميگه منم منم مادرتون زود باشين در رو باز كنين. شنگول ميگه غلط كردي ما آيفون تصويري داريم

ـ به يارو مي گن با مردان آنجلس جمله بساز ميگه دسشويي مردا نه آنجلس

ـ يارو داشته پسرشو در مورد ازدواج نصيحت مي كرده، مي گه: پسرم خواستي زن بگيري، برو از فاميل زن بگير. ببين تو همين دور وبر خودمون، داييت رفته زن داييت رو گرفته... عموت رفته زن عموت رو گرفته... حتي خود من، اومدم مادرت رو گرفتم!

يكي داشته زن مي گرفته، ازش مي پرسن: جشن عروسيت رو كجا مي گيري؟ مي گه: تو يك مدرسه! مي گن: آخه چرا مدرسه؟! مي گه: آخه خـَيـلي كلاس داره!

ـ ميزبان از يكي از مهمان‏ها خواست آواز بخونه. مهمون گفت: آخه ديروقته، همسايه‏ها ناراحت ميشن. ميزبان گفت: اصلاً مهم نيست. سگ اونا هر شب تا صبح پارس ميكنـ به يكي ميگن با ريلكس جمله بساز.ميگه:رفتيم باغ وحش با گوريل عكس انداختيم. ـ معلم : با آجر جمله بساز . دانش‌آموز: خانوم با آجر جمله نمي سازند خانه مي‌سازند

ـ به يكي ميگن با لجن جمله بساز ميگه همه با من لجن

ـ يك روز به يه نفر ميگن با شيشه جمله بساز ميگه ساعت شيشه

ـ به يكي ميگن اسم كوچك فردوسي چيه ميگه ميدان

ـ يه روز پير زنه تو اتوبوس ميگه ني ناي ناي ناي ني ناي ناي همه دست مي‌زنند پير زنه دندوناشو از كيفش در مي ياره مي زا ره دهنش مي گه نياوران نگه دار

ـ يكي ميفته داخل چاه داد ميزنه كمك يه نفر طناب ميندازه پايين يارو رو ميكشه بالا ميبينه مرده. بعدا معلوم ميشه طناب رو بسته دور گردنش.

سخني از ملاصدرا

 
ملاصدرا مي گويد:
خداوند بي نهايت است و لامكان و بي زمان
               اما به قدر فهم تو كوچك مي شود
                           و به قدر نياز تو فرود مي آيد
                              و به قدر آرزوي تو گسترده مي شود
                                   و به قدر ايمان تو كارگشا مي شود
يتيمان را پدر مي شود و مادر
محتاجان برادري را برادر مي شود
عقيمان را طفل مي شود
نااميدان را اميد مي شود
گمگشتگان را راه مي شود
در تاريكي ماندگان را نور مي شود
رزمندگان را شمشير مي شود
پيران را عصا مي شود
محتاجان به عشق را عشق مي شود
خداوند همه چيز مي شود همه كس را...
به شرط اعتقاد
   به شرط پاكي دل
      به شرط طهارت روح
        به شرط پرهيز از معامله با ابليس
بشوييد قلب هايتان را از هر احساس ناروا
   و مغزهايتان را از هر انديشه خلاف
     و زبان هايتان را از هر گفتار ناپاك
       و دست هايتان را از هر آلودگي در بازار
          و بپرهيزيد از ناجوانمردي ها، ناراستي ها، نامردمي ها...
چنين كنيد تا ببينيد چگونه
بر سفره شما با كاسه اي خوراك و تكه اي نان مي نشيند
در دكان شما كفه هاي ترازويتان را ميزان مي كند
و در كوچه هاي خلوت شب با شما آواز مي خواند
 
مگر از زندگي چه مي خواهيد كه در خدايي خدا يافت نمي شود؟؟؟

تلخ و شيرين هاي های زندگی!

 
شناختن وظیفه کار مشکلی نیست ولی انجام وظیفه مشکل است.
کسی که به خود اطمینان دارد به تعریف کسی احتیاج ندارد.
به زبانت اجازه نده که قبل از اندیشه ات به کار افتد. 
راز موفقیت این است که پیوسته هدفی را دنبال کنید.
با آنچنان عشقی در قلبت زندگی کن که احیانا اگر به جهنم رفتی، خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.
بهتر است زندگی را همان جور که واقعا هست بپذیریم، نه ان جور که خیال می کردیم باشد. 
در زندگی لحظه هایی هست که بیش تر نیازمند شجاعتیم تا احتیاط.

تلخ و شيرين هاي زندگي!

در دنيا هيچ چيز کاملاٌ خطايی وجود ندارد. حتی يک ساعت از کار افتاده هم می‌تواند دو بار در روز وقت دقيق را نشان دهد.“

پائولو کوئيلو

تلخ و شيرين هاي زندگي

دنيا را ببين... بچه بوديم از آسمان باران مي آمد
بزرگ شده ايم از چشمهايمان مي آيد!!
بچه بوديم همه چشماي خيسمون رو ميديدن
بزرگ شديم هيچکي نميبينه
بچه بوديم تو جمع گريه مي کرديم
بزرگ شديم تو خلوت
بچه بوديم راحت دلمون نمي شکست
بزرگ شديم خيلي آسون دلمون مي شکنه
بچه بوديم اگه دلمون مي شکست با يه آبنبات دلمونو بدست مي آوردن
بزرگ که شديم وقتي دلمون رو شکستن با هيچ چيز ديگه نميشه درستش کرد فقط جاي شکستگيش روي دل ميمونه با هيچ آبنباتي درست نميشه
بچه بوديم همه رو ۱۰تا دوست داشتيم
بزرگ که شديم بعضي ها رو هيچي بعضي هارو کم و بعضي ها رو بي نهايت دوست داريم
بچه که بوديم قضاوت نمي کرديم و همه يکسان بودن
بزرگ که شديم قضاوتهاي درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغيير کنه
کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگي 10 تا دوست داشتيم
بچه که بوديم اگه با کسي دعوا ميکرديم1ساعت بعد از يادمون ميرفت
بزرگ که شديم گاهي دعواهامون سالها تو يادمون مونده و آشتي نمي کنيم
بچه که بوديم گاهي با يه تيکه نخ سرگرم مي شديم
بزرگ كه شديم حتي100  تا کلاف نخم سرگرممون نميکنه
بچه که بوديم بزرگترين آرزومون داشتن کوچکترين چيز بود
بزرگ که شديم کوچکترين آرزومون داشتن بزرگترين چيزه
بچه که بوديم آرزمون بزرگ شدن بود
بزرگ که شديم حسرت برگشتن به بچگي رو داريم
بچه که بوديم تو بازيهامون همش اداي بزرگ ترها رو در مي آورديم
بزرگ که شديم همش تو خيالمون بر ميگرديم به بچگي
بچه بوديم دل درد ها را به هزار ناله مي گفتيم همه مي فهميدند
بزرگ شده ايم درد دل را به صد زبان به كسي مي گوييم ...هيچ كس نمي فهمد
بچه که بوديم دوستيامون تا نداشت
بزرگ که شديم همه دوستيامون تا داره
بچه که بوديم بچه بوديم
بزرگ که شديم بزرگ که نشديم هيچ ديگه همون بچه هم نيستيم
پس مي بينيم که چه دنيايي دارن بچه ها و چقدر دنيايي دارن بزرگ ترها
پس اي کاش هيچ وقت بزرگ نمي شديم و هميشه بچه بوديم

نامه اي به خدا

سلام ای محبوب من ، ای معشوق من و ای زیبای من، ای خدایی که با همه وجود دوستت دارم.
اینک فرصتی است تا با تو سخن بگویم. خدایا این عزت مرا بس است که من بنده تو هستم. و این افتخار مرا کافی است که تو پروردگار منی، تو آنچنانی که دوست دارم.
مرا آنچنان قرار بده که دوست می داری.
ای خدای بزرگ و ای کمال مطلق، ای خدایی که مرا به عشق فرا خواندی و آنگونه اراده کردی که در این مقطع از تاریخ زندگی من تحولی ایجاد شود.

ای خدای رحمان اینک در زندگی من نقطه عطفی ایجاد شده است و من تولدی دوباره یافته ام.
و می روم تا با اعتماد به نفسی عالی ، باورهای درست و با افکاری مثبت و هدفمند از زندگی خود یک شاهکار بسازم ویقین دارم که در این مسیر ، تو در هر لحظه و همه جا همراه من خواهی بود و به من کمک خواهی کرد.
ای مونس تنهایی های من ، اینک من به عنوان یک انسان ، به عنوان جانشین تو روی کره زمین می روم تا با فرماندهی درست سفینه وجودم را به جزایر قشنگ زندگی سفر کنم و از لحظه لحظه های زندگیم لذت ببرم.
ای خدای آسمانها و زمین ؛ امروز این بنده کوچک تو در نهایت تواضع و خشوع و با عشق و احساسی بی نظیر به شناخت مجدد تو پرداخته است. و من اینک از تو باور دیگری دارم. یقین دارم که تو واقعا مرا دوست داری و من با تمام وجودم به تو عشق می ورزم.
ای محبوب من ! من عشق را از تو آموخته ام واینک به تمام کائنات ، حیوانات ، گیاهان و همه انسانها عشق می ورزم و یقین دارم انچه از تو و مظاهر این دنیا به من می رسدخیر مطلق است و تو مرا از هر گونه شری در امان نگه می داری.
ای خالق من ای که از روحت در من دمیدی و مرا اشرف مخلوقات خود خواندی و آسمانها و زمین را به تسخیر من در آوردی. اینک من به عنوان انسانی بزرگ و صاحب اقتدار و شخصیت می روم تا در عرصه این دنیا اظهار وجود کنم و با سایر انسانها عالیترین رابطه ها را برقرار کنم.
ای محبوب زیبای من ، به تو قول می دهم اینک که خود را بازیافته ام و باورهای خود را متحول ساخته ام ، میروم تا انسانی بزرگ ، با شخصیت ، امین، صادق، استوار،قاطع،مصمم، صمیمی، مهربان و متواضع باشم. با سلاح عشق و ایمان و با استفاده از قدرت بیکران فکر و ضمیر ناخودآگاه خودم زندگی زیبایی را ساز کنم.و در همه عرصه های زندگی طوفانی از موفقیت به پا کنم.

 

 

تلخ و شيرين هاي زندگي

اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به يکديگر نامحدود مي شود

.........................

وقت را تلف ماتم گرفتن براي اشتباهات گذشته نکن. از آنها درس بگير و بگذر

.........................

هرگز به کسي نگو که خسته و افسرده به نظر مي رسد

.............

هرگز گره اي را که ميشود باز کرد نبر

...............................

مشکلات را همچون فرصت هايي براي رشد و احاطه بر خود ببين

...................

پيش از قضاوت ، حرف هاي هر دو طرف را گوش کن

..................

فراوان بخند . شوخ طبعي تقريبا درمان همه دردهاي زندگي است

.................

از زمان يا کلمات با بي توجهي استفاده نکن . هيچ کدام قابل بازگشت نيستند

....................................................

ارزش هر لحظه را با فکر کردن به لحظه بعد از دست نده

...............

مرد بزرگ از صفات خوب ديگران استفاده مي کند نه از صفات بدشان سو استفاده

تلخ و شيرين هاي زندگي

خدايا مرا از شر ذره بين ها برهان تا هر چيز و هر كس را همانقدر كه هست باور كنم.
به من خودداري عطا كن تا آتش خشمم گلستان بخشش باشد و سينه ام قبرستان خواهش.
خدايا كمكم كن آيينه تو باشم نه دیگران ...
دستم را بگير تا هيچگاه آرزوي برگشتن از راه رفته را نكنم.
پايم را ببند كه به بيراه خود خواهي و جهل نروم.
زبانم را بدوز تا حماقت نكنم.
چشمم را بگير كه جز تو نبينم.
خدايا اگر نردباني شده ام تا ستاره هاي كوچك را به آسمان برسانم ياريم كن تا آسمان قد بكشم ، نه تا نيمه راه و اگر در دستان من قدرت رساندن نيست ، مرا از توهم توانستن بيدار كن...

***

 هیچ وقت به خودت مغرور نشو.... برگها همیشه وقتی می ریزند که فکر می کنند طلا شدند.

 همیشه با به دست آوردن چيزي که دوستش داریم ، نمی توانیم صاحبش شویم. گاهی لازم است از آن بگذریم تا بتوانیم صاحبش شویم.

 لازمه خوشبختی ، جذب چیزهای تازه نیست. بلکه حذف کردن افکار کهنه است. افکاری که به هیچ دردی نمی خورند.

 افسوس ..... آن زمان که باید دوست بداریم ، کوتاهی می کنیمآن زمان که دوستمان دارند، لجبازی می کنیم. وبعد........ برای آنچه از دست رفته آه می کشیم.

به همه لبخند بزن اما با یک نفر بخند. همه را دوست داشته باش اما به یک نفر عشق بورز. در قلب همه باش اما قلبت مال یک نفر باشد.

 چنین گفت زرتشت : عاشقِ عاشقی باش. دوست داشتن را دوست بدار. از تنفر؛ متنفر باش. به مهربانی؛ مهر بورز. با آشتی ، آشتی کن. از جدایی؛ جدا باش.

 انسانها دو دسته هستند: 1- آنهایی که بیدار هستند در تاریکی. 2- آنهایی که خواب هستند در روشنایی.

 زندگی کتابی است پرماجرا. هیچ گاه آنرا به خاطر یک ورقش دور نینداز.

 کوچکترین انسانها کسانی هستند که برای به دست آوردن دیگران ، خودرا هم عقیده و هم فکر با او نشان می دهند.

  آنچه کرم ابریشم تا پایان دنیا می پندارد. در نظر پروانه آغاز زندگی است.

 فرشتگان از خدا پرسیدند: خدایا تو که  بشر را آنقدر دوست داری چرا غم را آفریدی؟ خدا گفت: غم را به خاطر خودم آفریدم. چون این بشر تا غمگین نشود به یاد خالقش نمی اُفتد.

اینگونه زندگی کنیم: ساده اما زیبا. مصمم اما بی خیال. متواضع اما سربلند. مهربان اما جدی. سبز اما بی ریا.  

دستم بوی گل می داد. مرا به جرم گل چیدن گرفتند. ومحاکمه کردند. هیچ کس با خود فکر نکرد که شاید من گُلی کاشته باشم.

  زنان هوشیار تر از آن هستند که مردانگی خود را ، به مردان نشان دهند.

 زندگی نه آنقدر شیرین، ومرگ نه آنقدر تلخ است که انسان شرافتش را به آن بفروشد.

 انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی زند که خیال می کند ، دیگران را فریب داده است.

 ترس از رنج ، از خود رنج بدتر است.

موفقیت مثل توپ فوتبال برای آدمها است. می دویم تا به آن برسیم. وقتی رسیدیم آنرا شُوت می کنیم.

 

تلخ و شيرين هاي زمدگي

آنچه جذاب است راحتي نيست، سختي هم نيست، بلكه سختي رسيدن به راحتي است

سخت كوشي هرگز كسي را نكشته است، نگراني از آن است كه انسان را از بين مي برد

اگر همان كاري را انجام دهيد كه هميشه انجام مي داديد، همان نتيجه اي را مي گيريد كه هميشه مي گرفتيد

افراد موفق كارهاي متفاوت انجام نمي دهند، بلكه كارها را بگونه اي متفاوت انجام مي دهند

پيش از آنكه پاسخي بدهي با يك نفر مشورت كن ولي پيش از آنكه تصميم بگيري با چند نفر

كار بزرگ وجود ندارد، به شرطي كه آن را به كارهاي كوچكتر تقسيم كنيم

كارتان را آغاز كنيد، توانايي انجامش بدنبال مي آيد

همواره بياد داشته باشيد آخرين كليد باقيمانده، شايد بازگشاينده قفل در باشد

تنها راهي كه به شكست مي انجامد، تلاش نكردن است

عمر شما از زماني شروع مي شود كه اختيار سرنوشت خويش را در دست مي گيريد

آفتاب به گياهي حرارت مي دهد كه سر از خاك بيرون آورده باشد

وقتي زندگي چيز زيادي به شما نمي دهد، بخاطر اين است كه شما چيز زيادي از آن نخواسته ايد

امروز، اولين روز از بقية عمر شماست

براي كسي كه آهسته و پيوسته مي رود، هيچ راهي دور نيست

اميد، درماني است كه شفا نمي دهد، ولي كمك مي كند تا درد را تحمل كنيم

بجاي آنكه به تاريكي لعنت فرستيد، يك شمع روشن كنيد

آنچه شما درباره خود فكرمي كنيد، بسيار مهمتر از انديشه هايي است كه ديگران درباره شما دارند

هركس، آنچه را كه دلش خواست بگويد، آنچه را كه دلش نمي خواهد مي شنود

اگر هرروز راهت را عوض كني، هرگز به مقصد نخواهي رسيد

صاحب اراده، فقط پيش مرگ زانو مي زند، وآن هم در تمام عمر، بيش از يك مرتبه نيست

وقتي شخصي گمان كرد كه ديگر احتياجي به پيشرفت ندارد، بايد تابوت خود را آماده كند

كساني كه در انتظار زمان نشسته اند، آنرا از دست خواهند داد

كسي كه در آفتاب زحمت كشيده، حق دارد در سايه استراحت كند

بهتر است دوباره سئوال كني، تا اينكه يكبار راه را اشتباه بروي

آنقدر شكست خوردن را تجربه كنيد تا راه شكست دادن را بياموزيد

اگر خود را براي آينده آماده نسازيد، بزودي متوجه خواهيد شد كه متعلق به گذشته هستيد

خودتان را به زحمت نيندازيد كه از معاصران يا پيشينيان بهتر گرديد، سعي كنيد از خودتان بهتر شويد

خداوند به هر پرنده‌اي دانه‌اي مي‌دهد، ولي آن را داخل لانه‌اش نمي‌اندازد

درباره درخت، بر اساس ميوه‌اش قضاوت كنيد، نه بر اساس برگهايش

انسان هيچ وقت بيشتر از آن موقع خود را گول نمي‌زند كه خيال مي‌كند ديگران را فريب داده است

كسي كه دوبار از روي يك سنگ بلغزد، شايسته است كه هر دو پايش بشكند

هركه با بدان نشيند، اگر طبيعت ايشان را هم نگيرد، به طريقت ايشان متهم گردد

كسي كه به اميد شانس نشسته باشد، سالها قبل مرده است

اگر جلوي اشتباهات خود را نگيريد، آنها جلوي شما را خواهند گرفت

اينكه ما گمان مي‌كنيم بعضي چيزها محال است، بيشتر براي آن است كه براي خود عذري آورده باشيم

تلخ و شيرين هاي زندگي

وقتي اتفاقي برايتان مي افتد چه خوب و چه بد، به معنايش فكر كنيد. در پشت اتفاقات زندگي منظوري نهفته است، كه به شما ياد مي دهد چطور بيشتر بخنديد و سخت گريه نكنيد.

تلخ و شيرين هاي زندگي

در شرایط دشوارِ زندگی ، مردِان بزرگ به خود سخت می گیرند و مردانِ کوچک به دیگران سخت می گیرند.

تلخ و شيرين هاي زندگي

خدایا ما اگر بد کنیم ترا بنده های خوب بسیار است. تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگر کجاست؟

××××

مهم نیست که قطره باشی یا اقیانوس. مهم این است که آسمان در تو منعکس شود.

تلخ و شيرين هاي زندگي

هميشه بوي عطر به دستي مي ماند که گل را به شما هديه مي دهد.

تلخ و شيرين هاي زندگي

خيلي ها تو را دوست دارند نه به خاطر شخصيت خودت بلکه به خاطر شخصيتي که هنگام با تو بودن در خود پيدا مي کنند!

تلخ و شيرين هاي زندگي

تلخ و شيرين هاي زندگي

 

براي كشتن يك پرنده يك قيچي كافي ست. لازم نيست آن را در قلبش فرو كني يا گلويش را با آن بشكافي. پرهايش را بزن... خاطره پريدن با او كاري مي كند كه خودش را به اعماق دره ها پرت كند.