با هم بخنديم ، به هم نخنديم
ـ به يكي مي گن: يك جمله بساز كه توش آب باشه؟ ميگه: لوله آب. 
ـ يك پرتغال خودشو مي زنه به ديوار، اون يكي پرتغال مي گه: چرا خود تو مي زني به ديوار؟ ميگه: چون مي خوام پرتغال خوني بشم. 
ـ دزدي پول هاي مردي رو مي دزده و فرار مي كنه. مرد دنبال دزده مي دوه و داد ميزنه: آي دزد.يهو دزده مي ايسته و پول ها را به سمت مرده پرت مي كنه و مي گه : بيا نديد بديد !!!
ـ اولي: زودباش قطار ميره دومي :كجا مي خواد بره بليط دست منه.
ـ يه روز يه زنه پا شو ميذاره روي سوسك. سوسكه بلند مي شه و ميگه: پهلو انان نمي ميرند.
ـ يكي رفت نانوايي ديد صف مردونه شلوغه رفت توصف زنونه ايستاد و گفت: " آقا مادرم گفت يه نون بدين.
ـ يك روز پلنگ صورتي ميره سر خاكه باباش ميگه:بابام، بابام، بابام بابام، بابام
ـ يه روز به يك خرگوشه مي گن چرا هويج مي خوري مي گه هوين جوري.
ـ يه مرد زماني كه هوا رعد و برق ميزد سرش و ميكرد بالا مي خنديد بهش گفتن: چرا اين جوري ميكني. گفت:مگه نميبيني دارن عكس ميندازن.
ـ يه روز يه بابايي پاش درد ميكرد تو جورابش قرص پروفن انداخت!! 
ـ يه روز به يك اسكلت مي گن دروغ بگو ميگه: تپلوام تپولو صورتم مثل هلو
ـ اولي: تو از تبعيد مي ترسي يا حبس ابد يا اعدام؟ دومي: از هيچكدام، من فقط از زنم مي ترسم...!!
ـ آقاي سردبير باز هم اين روزنامه پر از اشتباه چاپيه امروز بيش از صد نفر تلفن كردند و اعتراض كردند. جناب مدير اجازه ميدين از امروز شماره تلفن روزنامه رو هم اشتباه چاپ كنيم؟؟؟!!!
ـ يك روز يك جوجه تيغي پيش دوستانش نشسته بوده يهو يك دونه كيوي ميبينه ميگه بچه ها داداشم از سربازي اومد. 
ـ به يكي ميگن با اتوبوس جمله بساز ميگه اتو  بوس كردم لبم سوخت
ـ تمساح ميره گدايي ميگه به من مارمولك بدبخت كمك كنيد.
ـ يك روز يك آقايي رو تخت ميخوابه خوابش سنگين بوده تخت ميشكنه
ـ يك روز يك آقاي خيلي خسيس موبايل ميخره صفرش رو قفل ميكنه
ـ يك روز يك آقايي در يخچال رو باز ميكنه يك ژل تو يخچال بوده ميلرزه ميگه نترس نميخواهم تو رو بخورم
ـ  پياز و سير با هم دعوا مي كنن، سير به پياز  مي گه: حيف كه سيرم و الا مي خوردمت
ـ مورچه هه به تنهايي 2 تا گندم ور ميداره، ديسك كمر مي گيره.
ـ يه چيني رو دار مي زنن، مي شه: دارچين.
ـ الاغي لنز مي ذاره و مي ره تو جنگل، همه  حيوون ها نگاش مي كنن، مي گه: چييه، مگه آهو نديدين؟
ـ يه روز از يك داماد كه دوتا كت روي هم پوشيده بود مي پرسند چرا دوتا كت پوشيدي؟داماد خنده اي مي كنه وميگه: چون عقد و عروسي با همه
ـ از شخصي ميپرسن چرا قرصهايت راسروقت نمي خوري؟ميگه مي خواهم ميكروبها راغافلگير كنم 
ـ به يك نفرميگن فرق حادثه وفاجعه چيه؟ ميگه تويك كشتي مسافري باشي  يه باره مادرزنت بيفته تو آب به اين ميگن حادثه اماوقتي كه يه نجات غريق بره اونوبياره بيرون ميشه فاجعه.
ـ مورچه اي دونه ميبرد ازش ميپرسن دونه را ازكجا آوردي ميگه: حميد 
ـ آيا مي دونيد چرا ننه حوا خوشبخت بوده؟ براي اين كه شوهرش آدم بوده. 
ـ يه نفرسوار تاكسي ميشه به مقصد كه ميرسه ميگه قربان چقدر شد ؟ راننده تاكسي ميگه 25تومن . مسافره ميگه بفرماييد اين 20 تومن ، به اندازه 5 تومن دنده عقب بريد
ـ بچه اي توي امتحان بيست ميگيره. باباش ميزنه توي گوشش و ميگه: خاك بر سرت كنن، با نمره 10 هم ميشه قبول بشي، حتما بايد اين همه خودكار حروم ميكردي؟
ـ يه كور مي ره آشپزخونه، دستش ميخوره به رنده، مي گه: اين چرت و پرت ها چيه اين جا نوشتن! 
ـ گرگه ميره دم در خونه شنگول و منگول ميگه منم منم مادرتون زود باشين در رو باز كنين. شنگول ميگه غلط كردي ما آيفون تصويري داريم
ـ به يارو مي گن با مردان آنجلس جمله بساز ميگه دسشويي مردا نه آنجلس
ـ يارو داشته پسرشو در مورد ازدواج نصيحت مي كرده، مي گه: پسرم خواستي زن بگيري، برو از فاميل زن بگير. ببين تو همين دور وبر خودمون، داييت رفته زن داييت رو گرفته... عموت رفته زن عموت رو گرفته... حتي خود من، اومدم مادرت رو گرفتم! 
يكي داشته زن مي گرفته، ازش مي پرسن: جشن عروسيت رو كجا مي گيري؟ مي گه: تو يك مدرسه! مي گن: آخه چرا مدرسه؟! مي گه: آخه خـَيـلي كلاس داره!
ـ ميزبان از يكي از مهمانها خواست آواز بخونه. مهمون گفت: آخه ديروقته، همسايهها ناراحت ميشن. ميزبان گفت: اصلاً مهم نيست. سگ اونا هر شب تا صبح پارس ميكنـ به يكي ميگن با ريلكس جمله بساز.ميگه:رفتيم باغ وحش با گوريل عكس انداختيم. ـ معلم : با آجر جمله بساز . دانشآموز: خانوم با آجر جمله نمي سازند خانه ميسازند 
ـ به يكي ميگن با لجن جمله بساز ميگه همه با من لجن 
ـ يك روز به يه نفر ميگن با شيشه جمله بساز ميگه ساعت شيشه 
ـ به يكي ميگن اسم كوچك فردوسي چيه ميگه ميدان
ـ يه روز پير زنه تو اتوبوس ميگه ني ناي ناي ناي ني ناي ناي همه دست ميزنند پير زنه دندوناشو از كيفش در مي ياره مي زا ره دهنش مي گه نياوران نگه دار 
ـ يكي ميفته داخل چاه داد ميزنه كمك يه نفر طناب ميندازه پايين يارو رو ميكشه بالا ميبينه مرده. بعدا معلوم ميشه طناب رو بسته دور گردنش.


 کلیه پست های این وبلاگ از تاریخ 10 اردیبهشت1391 مطالب چاپ شده در دوهفته نامه دارالصفا بوده و پست های قبل از این تاریخ، مربوط به هفته نامه اورین خوی می باشد.
	  کلیه پست های این وبلاگ از تاریخ 10 اردیبهشت1391 مطالب چاپ شده در دوهفته نامه دارالصفا بوده و پست های قبل از این تاریخ، مربوط به هفته نامه اورین خوی می باشد.