میرزا ابراهیم دنبلی خویی

میرزا ابراهیم دنبلی خویی

 

 
ادامه نوشته

سيد علي اصغر خويی

«سيد علي اصغر خويی» مربّي مبارز

محمد الوانساز خويي


ادامه نوشته

حضرت‌آيت‌اللّه‌العظمي سيدابوالقاسم‌خوئى

حضرت‌آيت‌اللّه‌العظمي سيدابوالقاسم‌خوئى (ره)

عقيقى بخشايشي

ادامه نوشته

حاج شيخ جليل هنرور خويي

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ جليل هنرور خويي (م 1418 هـ . ق)

 

حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ جليل هنرور خويي (طاب ثراه) يكي از مفاخر علماي خوي به شمار مي‌رفت.

فقيد سعيد در سال 1305 ش در خوي به دنيا آمد در سال 1323 ش به مدرسة علمية نمازي خوي رفت و به فراگيري علوم ديني اشتغال ورزيد.

مقدمات را از مرحوم شيخ علي مجتهدي، مرحوم حاج ميرعلي محدّث و شيخ جابر فاضلي خويي و سطوح فقه و اصول و كلام و هيأت را از آقايان، شيخ عبدالحسين اعلمي، حاج سيدابراهيم علوي و شيخ صادق فرّاهي آموخت و در سال 1337 ش، مديريت مدرسه مزبور را بر عهده گرفت و اين وظيفه، تا سال 1357 ش به طول انجاميد.

وي در اين مدت و تا پايان عمر مباركش به تدريس علوم ديني (رسايل و مكاسب، معالم، قوانين و شرح لمعه) پرداخت و ده ها نفر از فضلا و طبّ را تربيت نمود و همزمان در سه مسجد، در سه نوبت، اقامة نماز جماعت مي نمود و خانه اش ملجأ و مأواي مستمندان و محل رفع دعاوي و اصلاح بين النّاس بود.

وي بام تا شام را يكسره به تدريس معارف اهل بيت، گره گشايي از كار مردم، پاسخگويي به مشكلات ديني آنان و ادارة مساجد و مدارس مي گذراند و بقية اوقات را مصروف مطالعه كتاب هاي مختلف مي نمود و از اين رهگذر، بر تفسير، تاريخ، حديث و ادبيات عرب و عجم تسلّطي فراوان داشت و همه مطالب را به حافظة خود سپرده بود.

خطّش بسيار زيبا و مجلسش بسيار گيرا بود و از برخي علماي قم و نجف اجازات متنوع داشت.

وي به تجديد بناي مساجدي چند، از جمله مسجد سيد يعقوب و مقبرة آخوند نوايي موفق شد و در صدد احداث بيمارستان خيرية 500 تختخوابي آيت ا... العظمي خويي برآمد كه تاكنون به موفقيت چشمگيري نايل شده است.

از آثارش كتاب »توضيح الأسماء« در بيان وجه تسمية پيامبران و امامان و علماي شيعه و سنّي و شرح حال آخوند ملازين العابدين نوايي مي باشد.

 

منبع: مفاخر آذربايجان، جلد پنجم، صفحه 2820 ـ دكتر عقيقي بخشايشي

 

آيت‏اللَّه شيخ علي خويي

عالم وارسته آيت‏اللَّه شيخ علي خويي

 

شيخ علي بن علي رضا خويى از علماي اماميه‏ي قرن چهاردهم هجري، در سال 1292 ق در شهرستان خوي به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايى را در زادگاه خود به پايان رساند. آنگاه عازم حوزه‏ي علميه‏ي نجف گرديد و از محضر آخوند خراساني و شيخ هادي تهراني بهره بردشيخ علي خويي پس از مدتي، به آذربايجان مراجعت كرد و در اروميه سكني گزيد و مصدر خدمات فرهنگي گرديد تا اين كه در سال 1350 ق در 58 سالگي در بندر شرفخانه رخ در نقاب خاك كشيد.

تشريح الصدور در 6 جلد، تعادل و ترجيح، عقد نكاح و عِقدالفريد في شرح القصايد از آثار اوست..

 

 

شمس‌الدين خويي

شمس‌الدين خويي

 

ابوالعباس احمدبن خليل بن سعاده بن جعفر (شمس‌الدين خويي)ازدانشمندان ايراني قرن هفتم هجري است كه درفتنه مغول به شام و از آنجا به دمشق رفت و به منصب قاضي القضاتي نائل گشت. وي درعلوم شرعي و حكمي دست داشت، به اصول طب و علوم ديگر آشنا بود ودر مدرسه عادليه به تدريس فقه اشتغال داشت. تتمه تفسيرقرآن پسرفخررازي وكتابي در اصول از آثار اوست.

والدين و انساب : پدر ابوالعباس احمد، يكي از مردم خوي به نام خليل بن سعاده بن جعفر بود.

اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ابوالعباس احمدبن خليل بن سعاده در قرن ششم در شهر ري در آذربايجان متولد شد آذربايجان در عهد خوارزمشاهيان از ايالات مهم ايران بود كه شاهد لشكر كشي ها و جنگ‌هاي سلطان محمد وسلطان جلال الدين خوارزمشاه در برابر آخرين خلفاي عباسي در بغداد بود.

تحصيلات رسمي و حرفه اي : شمس الدين خويي در خوي و آذربايجان پس از تكميل مقدمات علوم به فراگيري وسيع علوم ديني و فلسفه و نيز طب پرداخت. و در فقه به مقام اجتهاد دست يافت تاآنجا كه بعدها منصب قاضي القضاه يافت.

وقايع تحصيل : روزگار تحصيل ابوالعباس احمدبن خليل بن سعاده معاصر با نبردهاي آخرين سلاطين خوارزمشاه ( سلطان جلال الدين خوارزمشاه ) با لشكر مغول ( 617ه.ق) بود.

فعاليت هاي ضمن تحصيل : مطالعه آثار مذهبي و علمي گذشتگان در كنار تعبد و سلوك مذهبي و نيز مطالعه علوم ديگري چون طب و ... از امور مورد علاقه ابوالعباس احمدبن خليل بن سعاده بوده است.

استادان و مربيان : در منابع نامي از استادان ابوالعباس احمدبن خليل بن سعاده نيامده است اما بعيد است كه وي آثار نسايي ( نسوي) و مولف ذخيره خوارزمشاهي را مطالعه نكرده و از بحث هاي مهم ديني خواجه نصير الدين طوسي بهره نبرده باشد. وي درتفسير قرآن به تفسير كبير فخر رازي توجه داشته است.

هم دوره اي ها و همكاران : خواجه نصيرالدين طوسي از فقها، فلاسفه و دانشمندان تقريبا هم عصر با ابوالعباس احمدبن خليل بن سعاده بوده است.

وقايع ميانسالي : نخستين حملات مغولان به خراسان و فتح نيشابوردرسال 617ه.ق درروزگار سلطان محمد خوارزمشاه موجب شد كه بسياري از مردم ايران كشته يا متواري شوند كه از آن جمله بود ابوالعباس احمدبن خليل بن سعاده كه به شام رفت ودر سايه توجه سلاطين مملوك آنجا به منصب قاضي القضاتي شهر دمشق دست يافت.

زمان و علت فوت : ابوالعباس احمد بن خليل بن سعاده بن جعفر خويي( شمس الدين خويي ) در سال 637ه.ق در دمشق درگذشت.

مشاغل و سمت هاي مورد تصدي : ابوالعباس احمدبن خليل بن سعاده در روزگار خوارزمشاهيان به عنوان فقيه، عالم وطبيبي ماهرمشهور بود. و پس از آنكه به سبب حمله مغول به دمشق گريخت، منصب قاضي القضاه شهر دمشق را از سوي سلاطين مملوك دريافت كرد.

فعاليت هاي آموزشي : در منابع سخني از فعاليت‌هاي آموزشي ابوالعباس احمدبن خليل بن سعاده نيامده است. اما مي دانيم كه وي در علوم شرعي و حكمي و طب و علوم ديگر دست داشت و بعيد نيست كه اين علوم را درايران و شام تدريس كرده باشد.

شاگردان : فقهاي پس از روزگار عهد مغول و نيز احتمالا خواجه نصير الدين طوسي از آثار و تاليفات شمس الدين خويي بهره ها برده اند اما در منابع نامي از شاگردان بلا فصل وي نيست.

آرا و گرايش هاي خاص : ابوالعباس احمدبن خليل بن سعاده معتقد به تسلط دانشمند بر حداكثر علوم زمان خود و نيز بهره گيري از حكمت در فقه بوده است و خود نيز به آن شعار جامه عمل پوشانده بود.

آثار :

1ـ تتمه تفسير قرآن پسر فخر رازي: يكي از فرزندان امام فخر رازي بر تفسير قرآن پدر خود تتمه اي نگاشت. تفسير فخر رازي بر قرآن كه تفسير كبير نام دارد، بزرگترين تفسير قرآن موجود است كه توسط شمس‌الدين خويي تكميل شده است.

2ـ كتاب در نحو: زبان عربي و علوم مربوط به آن از جمله صرف و نحو،‌كه مربوط به قواعد ( دستور زبان عربي ) است،‌ از ابزارهاي مهم ، در دست دانشمندان گذشته بود كه شمس الدين خويي نيز در آن تبحر و تاليف داشت.

3ـ كتابي در اصول : اصول يكي از بحث هاي مهم در علم فقه است كه هر دانشمند و فقيهي در آن روزگار آموخت و شمس الدين خويي كه خود فقيهي عالم بود، آن را به نگارش در آورده بود.

 

منابع : دكتر ابوالفتح حكيميان ، فهرست مشاهير ايران از آغاز دوران هاي افسانه اي تا زمان حاضر ،‌تهران: انتشارات دانشگاه ملي ايران، 1357، ص47   

 

فقيهي نامدار از خوي

(12)

شيخ اسدا... خويي

(متوفي 1290)

 

شيخ اسدا... فرزند آقاحسين فرزند ملاّحسن، فرزند نقي تسوجي خويي، عالم بزرگوار، فقيه وارسته و پرهيزكار مي‌باشد. نوة او مرحوم شيخ محمد صدرالاسلام فرزند ميرزا يحيي امام جمعه، شرح حال جد خويش را در كتاب »مرآه الشرق« كه پيرامون شرح حال 900 تن از علماي دو قرن 12 و 13 مي باشد آورده است. او در مورد اجداد و نياكان بسط قول داده و به تفصيل سخن گفته است و در حق جد بزرگش مرحوم شيخ اسدا... مي نويسد: »او در نجف از شاگردان مرحوم شيخ مرتضي انصاري(ره) بود. هنگامي كه به خوي بازگشت در جايگاه پدر در مورد اقامه جمعه و جماعت و فصل خصومات و ترويج احكام و تبليغ دين نشست و عمري را در اين راه صرف نمود، تا اينكه در سال 1290 به لقاي پروردگارش شتافت و جنازه اش به نجف اشرف حمل گرديد و در كنار مدفن پدر نزديك قبر هود و صالح مدفون گرديد. شرح حال پدر و نياي بزرگ او در نقباء البشر، ج1، ص 183 آمده است.(1)

پي نوشت: 1ـ الكرام البرره في القرن الثالث بعد العشره، ج1، ص 126.

منبع: مفاخر آذربايجان، جلد اول، فقيهان و مفسّران، دكتر عقيقي بخشايشي

 

فقيهي نامدار از خوي

(11)

تفسير ملاّ محمد‌بن‌عبدالرزاق دنبلي

(زنده در 1252)

 

در قرن سيزدهم هجري با تفسير بزرگ و مزجي بهاءالدين ملاّ محمد بن عبدالرزاق دنبلي، يكي از اعلام تفسيري آن قرن روبرو مي شويم كه به صورت عرفاني و فلسفي با استشهاد از روايات و اخبار اهل بيت(ع) آيات را تفسير نموده است و خطبه ها و عبارات را به صورت مسجّع و مقفّي انشا نموده است و اين تفسير در كتابخانه آيت ا... مرعشي نگهداري مي شود چون در فهرست نسخه هاي خطي آن (ج4، ص326) معرفي شده است.

صاحب »دانشمندان آذربايجان« مي نويسد: »او از فضلا و علماي قرن سيزدهم هجري، اديب و سخنور و سخن شناس بود. تفسير مبسوطي به زبان عربي نوشته است يك جلد بزرگ از اول سوره مائده تا آخر سوره توبه را در كتابخانه ثقه الإسلام تبريزي ديدم.«(1) طبعاً اين تفسير به كتابخانة ملي تبريز يا كتابخانه تربيت انتقال يافته است.

پي نوشت:

1ـ دانشمندان آذربايجان، تأليف مرحوم محمدعلي تربيت، ص72

منبع:

مفاخر آذربايجان، جلد اول، فقيهان و مفسّران، دكتر عقيقي بخشايشي

 

فقيهي نامدار از خوي

(10)

آيت ا... شيخ علينقي خويي

(زنده در 1071)

 

يكي ديگر از فقهاي نامدار آذربايجان، مرحوم آيت ا... شيخ علي نقي خويي از شاگردان و اجازه گيرندگان از علامه مجلسي دوم مي باشد. آنچنان كه در آخر كتاب فقهي »صِيغ النّكاح« او معرفي شده است. در جلد 15 الذريعه تحت شماره 725 و 742 مشخص و معلوم مي گردد در اين اجازه نامه علامه مجلسي از او تحت عناوين مولي، فاضل و صالح تعبير آورده است و محقق اشكوري شرح حال او را در كتاب »تراجم الرجال« ص 112 و 113 آورده است و شايد او همان علي نقي بن رمضان بوده باشد كه نسخه اي از كتاب »تهذيب الأحكام« را استنساخ نموده و مرحوم مجلسي در اواخر ج2 در سال 1071 هـ . ق به او اجازه داده است و او را با عناوين مولي، تقي، ورع و متّقي توصيف و تعريف نموده است.(1) 

 

پي نوشت: 1ـ طبقات اعلام الشيعه، ج5، ص 561 ـ 562

منبع: مفاخر آذربايجان، جلد اول، فقيهان و مفسّران، دكتر عقيقي بخشايشي

فقيهي نامدار از خوي

(9)

آيت ا... سيد هاشم خويي

(متوفي 1358)

 

آيت ا... سيد هاشم بن سيد عبدا... موسوي خويي، واعظ و فقيه مي باشد.

صاحب معارف الرجال در حقّ او مي نويسد:

»او فرد فاضل، واعظ عامل به وعظ خويش، موثّق و امين بود. او از عالم جليل شيخ فتح ا... شريعت اصفهاني (م1339) روايت مي نمايد.

از آثار او كتاب »الاربعين«، پيرامون چهل حديث از احاديث نوراني مي باشد كه در سال 1342 از تأليف آن فراغت يافته است، و ديگري »مفتاح الكلام في شرح شرائع الاسلام« مي باشد كه در چند جزء قرار گرفته است.

 وفات او در سال 1358 رخ داد.«(1)

 

پي نوشت:

1ـ حرزالدين در معارف الرجال، ج3، ص265

 

منبع: مفاخر آذربايجان، جلد اول، فقيهان و مفسّران، دكتر عقيقي بخشايشي

فقيهي نامدار از خوي

(8)

ملامصطفي تركي خويي

(متوفي 1252)

ملامصطفي بن محمد بن محمد خويي عالم جليل و مؤلّف كثيرالتأليف و صاحب اطّلاع و آگاهي بر علوم و معارف اسلامي و داراي تأليفات متنوّع در عرصه هاي عرفان و ادب و فقه مي باشد. اومدتي در يزد سكونت ورزيده است و گاهي خود را منسوب به آن شهر و »يزدي« ناميده است. او از اعلام نيمه اول قرن سيزدهم مي باشد و پس از 1252 هجري وفات نموده است.

آثار و تأليفات

از تأليفات او كتاب »بضاعه التاجرين« مي باشد كه در سال 1235 تأليف نموده است. ديگري »مرآه النفس« كه در سال 1245 تأليف نموده است. سفرة درويشان، جام جم، جام سفالين، شرح عوامل جرجاني، شرح شافيه، شرح كافيه، حاشيه شرايع الاسلام، اسرار الصلوه، كه در سال 1242 از آن فارغ شده است. تفسير قرآن كريم فارسي كه تا سورة كهف تفسير نموده است. مجموعه اي كه در آن متفرقاتي را مانند كشكول گردآوري نموده است.

رساله اي در وحدت كه در سال 1247 تأليف نموده است. تبصره المتحيرين كه در سال 1252 از تأليف آن فارغ شده است.

منبع:

مفاخر آذربايجان، جلد اول، فقيهان و مفسّران، دكتر عقيقي بخشايشي

فقيهي نامدار از خوي

(7)

ملا عبــدا... زنــوزي

متوفي(1257)

 

والد مكرم آقاعلي مدرس زنوزي، از علما و افاضل آذربايجان مي باشد كه در قصبة زنوز متولد گرديده است. وي در بدابت زندگاني به بلاد خوي رفت و ادبيات و علوم عربيه را در آنجا به درجة كمال رسانيد، تا آنكه به ملاعبدا... نحوي شهرت يافت. سپس به عتبات عاليات مشرّف و اصول فقه را در كربلا، در حوزة درس سيد مجاهد و حجت الاسلام شفتي متقن داشت. از آنجا به رهسپار رفته و كتاب قوانين را از خود مؤلّفش ميرزاي قمي خواند و پس از تكميل علوم شرعيه به اصفهان رهسپار و به تحصيلات علوم حكميّه پرداخت. آنگاه از طرف استاد خود ملاعلي زنوزي به مدرّسي مدرسة مروي معين گشته و به تهران آمد كه در آن اوان باني آن حاج محمد حسين خان مروي مدرسه را تأسيس نموده بود، و مورد عنايات فتحعلي شاه قاجار گرديد و ترقيّات بسياري كرده و به مدت 20 سال در همان مدرسه به تدريس اشتغال داشت، تا اينكه به سال 1257 هجري به رحمت ايزدي پيوست.

از تأليفات او مي توان: انوار حليّه، حاشية اسفار ملاصدرا، رسالة عمليّه، لمعات الهيه را نام برد.(1)

پي نوشت:

1ـ محمدعلي مدرس، ريحانه الادب، ج2، ص 390

منبع:

مفاخر آذربايجان، جلد اول، فقيهان و مفسّران، دكتر عقيقي بخشايشي

فقيهي نامدار از خوي

(5)

ملا مهرعلي فدوي خويي

(متوفي 1262)

ملا مهر علي فدوي خويي يكي از اجلة فضلا و علماي معروف خوي مي باشد كه به زبان هاي سه گانه عربي، فارسي و تركي شعر گفته است. از اشعار عربي او قصيدة معروفي است در منقبت مولا علي(ع) با بيت: ها علي بشر كيف بشر؟/ ربّــه فيه تجـــلّي و ظهرآغاز مي گردد.

او يكي از معلّمين دوران كودكي نادر ميرزا، مؤلّف كتاب تاريخ و جغرافي دارالسلطنه تبريز بوده است.

صاحب سخنوران آذربايجان مي نويسد: »ملا مهرعلي متخلص به فدوي، از زنوز در اوايل حكومت قاجاريه در تبريز مي زيست. گويا معلم نادرميرزا، مؤلّف تاريخ و جغرافي تبريز شده است. او مردي اديب و دانشمند بود و در سرودن شعر عربي نيز مهارت داشت«. سپس قصيدة معروف او را در مورد علي(ع) آورده است. ظاهر اين است، شهريار معاصر نيز از او الهام مي گيرد، جايي كه گفته است:

نه خدا توانمش گفت، نه بشر توانمش خواند

متحيرم چه نامم شه ملك لافتي را؟

مرحوم آخوند مهرعلي، فرزندي داشته است به نام ميرزا فضل علي، به همين مناسبت خاندان او را در تبريز به نام فضلي مي شناسند.(1)

پي نوشت:

1ـ مقالات محمدعلي تربيت، ص 10، سخنوران آذربايجان، عزيز دولت آبادي، ج2، ص1026 و 1027

منبع:

مفاخر آذربايجان، جلد اول، فقيهان و مفسّران، دكتر عقيقي بخشايشي

فقيهي نامدار از خوي

(5)

سيدمحمدحسن حسيني زنوزي1

)متوفي 1218)

علامه محقق و متتبع نامي و فقيه پرآوازه، مرحوم آيت ا... سيدمحمدحسن حسيني خويي، مؤلّف كتابهاي بحرالعلوم و رياض الجنّه، يكي از عالمان پركار و برخاسته از منطقة دانش‌پرور خوي مي باشد.

وي محقق نامي و متتبع صاحب سليقه و جوياگر پرحوصله بوده است كه آثار مفيد و ماندني در رشته هاي فقه، تاريخ، ادب و رجال از خود به يادگار گذاشته است كه هر كدام نشانگر عمق اطلاّع و تنوع معلومات او مي باشند.

ولادت و نسب:

او در سال 1172 در يك خاندان علم و دانش در خوي پا به عرصة حيات نهاد. اجداد و نياكان او عموماً در زمرة فقها و فضلا و ادبا بوده اند و از زمان صفويه به اين طرف، خوي و حومة آن را محل سكونت اخذ نموده اند. وي نسب خود را در تأليفات خويش با 24 واسطه به مولي الموحّدين علي(ع) مي‌رساند. نياي بزرگ او مرحوم سيدحسن بن زين العابدين زنوزي در سال 1135 به دست افاغنة مهاجم كشته شده است. او اغلب تحصيلات خود را پيش عالم فرزانه، شيخ عبدالنبي تسوجي مفسّر فراگرفته است. سپس در سال 1195 عازم عتبات عاليات گرديده و مدت چهار سال تمام در آن ديار به تحصيل فقه و حديث و اصول پرداخته است. در اين مدت از محاضر مبارك استاد الكل، حاج آقا باقر مجدّد بهبهاني (1205) و سيّدعلي بن سيد محمد طباطبايي صاحب رياض المسائل و مرحوم ميرزا مهدي شهرستاني استفاده و تلمّذ نموده است و از آنان اجازة نقل حديث دريافت كرده است. سپس به وطن مألوف خود بازگشته. در خلال همين مسافرتها يادداشتهاي پراكنده و مفيد از هر آنچه مطالعه نموده بود، برگزيده و مطالب پراكنده اي جمع آوري كرده است كه خميرمايه و شالودة كتاب دائره المعارف گونه »بحرالعلوم يا دوائر العلوم و رياض‌الجنّه« را فراهم ساخته است. او در زمان حكومت احمد خان دنبلي وارد خوي شد. مي دانيم دنبلي ها پس از مرگ نادرشاه حكومت خوي و اطراف آن را دست به دست در اختيار داشته‌اند و تأليف برخي از آثار زيربنا به درخواست يا علاقة قلبي آنان انجام پذيرفته است:

1ـ بحرالعلوم يا دوائر العلوم در چند مجلد بزرگ

2ـ رياض الجنّه در چهار روضه و مقدمه و مؤخرّه كه جلد نخست آن در 628 صفحه به چاپ رسيده است. (از سوي انتشارات شهاب)

3ـ رياض مصائب الأبرار در مورد مصائب اهل بيت(ع)

4ـ شرح الإستبصار در چهار مجلد

5ـ زبده الأعمال في الأدعيه و الآداب و الزيارات (1213)

6ـ فتوحات نادرشاه

7ـ وسيله النجاه در ادعيه و زيارات

مرحوم زنوزي جهت تأليف دوائرالعلوم و رياض چند هزار جلد كتاب را مرور و مطالعه نمود و از آنها يادداشت و فيش برداري كرده است. وي در اين راه شب هاي متوالي را شب زنده داري مي كرد تا بالأخره كتاب را در ايّام حكومت قاجار در سال 1216 به پايان برد. كتاب فوق، پيش از چاپ به دست برخي از نويسندگان مانند مرحوم تربيت در كتاب دانشمندان آذربايجان، مهدي آقاسي در كتاب تاريخ خوي، جعفر سلطان القرائي در كتاب المحافل، مهدي بامداد در رجال، و محمد ديهيم در كتاب »تذكره شعراي آذربايجان« رسيده است.

جلد اول اين كتاب اخيراً (در سال 1412) توسط كتابخانة آيت ا... مرعشي با تصحيح و تكميل آقاي رفيعي در 628 صفحه با مقدمه و مؤخره و فهرست به چاپ رسيده است. ترتيب كار كتاب براساس حروف تهجّي اسامي و كنيه هاي افراد تنظيم شده است. مرحوم زنوزي فرد متتبّع، زحمتكش و پركاري بوده است و آثارش نشانگر برخي از تلاشهاي مستمرّ او مي باشد.(2)

مرحوم محمدعلي مدرس در كتاب ريحانه الادب مي‌نويسد:

»ميرزا حسن بن عبدالرسول بن حسن زنوزي، حسيني النسب، زنوزي الاصل و خويي الولاده، از اكابر علماي اوايل قرن سيزدهم هجري مي باشد كه در علوم عقليه و نقليه متبحّر بود. در اوايل زندگاني نزد ملامحمد شفيع دهخوارقاني تبريزي درس خواند. پنج سال بعد نزد ملا عبدالنبّي تسوجي به تحصيل علوم ادبيّه پرداخت. در سال 1195 در 23 سالگي به عتبات عاليات مشرّف و در حوزة درس علامه بهبهاني، سيدعلي طباطبايي و ميرزامهدي شهرستاني حاضر شد. بعد از تكميل تحصيلات علوم دينيه، در سال 1203 به مشهد مقدس رضوي عازم و به فاصله دو سال مجدّداً به وطن خود مراجعت نمود. در آنجا برحسب خواهش حسينقلي خان دنبلي در سال 1209 كتاب »بحرالعلوم« را به رشتة تحرير در آورد و در سال 1216 نيز كتاب رياض الجنه را تأليف نمود.

وي شعر نيز خوب مي سرود و تخلّصش »فاني« بود.

دمي سبوي من از رحمتت نمي بيني

سرم فداي تو آئين دلبري اين است

تو را است ريختن خون مباح ولي

مرا رضا به قضاي تو مذهب و دين است

نظر ز فاني بيدل مكن دريغ كه او

در آستان تو از بندگان ديرين است(3)

پي نوشت:

1ـ »زنوز«: قصبه اي ميان مرند و تبريز در 18 كيلومتري شمال مرند مي باشد كه سيب و محصولات كشاورزي آنجا در آذربايجان معروف مي باشد. تعدادي از فلاسفه، فقها و مفسران از آن نقطة عالم پرور برخاسته اند كه در جاي خود در اين كتاب مورد مطالعه قرار خواهند گرفت. (ان شاءا...)

2ـ ريحانه الادب، ج2، ص 389

3ـ الذريعه، ج3، ص42 و ج8، ص209 ـ روزنامة مهد آزادي، ش 734، چاپ تبريز ـ اعيان الشيعه، ج5، ص73 و ج9، ص141 ـ تاريخ خوي، ص499 ـ تذكره اختر، ج1، ص155 ـ دانشمندان آذربايجان، ص292 ـ الذريعه در مجلدات مختلف، سخنوران آذربايجان، ص429 ـ الكرام البرره، ج3، ص38 ـ مصفي المقال، ص125 ـ معجم المؤلفين، ج3، ص336 و ج9، ص 264 ـ مكارم الآثار، ج3، ص 269 ـ تاريخ منتظم ناصري، ج3، ص 1344 ـ رجال ايران، ج2، ص 490 و ج3، ص74 تا 76 و 367 ـ مواد التواريخ، ص194 و 304 و 545 و 680 ـ فهرست كتابخانه ملي تربيت، ج1، ص128 و ج2، ص789 و مقدمه چاپ رياض الجنه به قلم سيد محمود مرعشي، ص19 ـ مجله پيام حوزه، دوره هفتم، شماره 6، شماره مسلسل 78 ـ نشريه دانشكده ادبيات تبريز، دوره ششم، شماره چهارم، اسفند 1333 ـ نشريه كتابخانه ملي تبريز، شماره ششم، سال 1341، مقاله آقاي علي رفيعي، ص 19 تا 56.

منبع:

مفاخر آذربايجان، جلد اول، فقيهان و مفسّران، دكتر عقيقي بخشايشي

فقيهي نامدار از خوي

(4)

شيـخ علـي خـويي

(متوفي 1350)

 

حجت الاسلام والمسلمين، حاج شيخ علي فرزند عليرضا خاكمرداني خويي، صاحب »تشريح الصدور في وقايع‌الايام«، در سال 1292 در خوي متولّد گرديد و تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خود به پايان برد. آنگاه عازم حوزه علميّه نجف اشرف گرديد و در محضر مرحوم آخوند خراساني و مرحوم حاج شيخ هادي تهراني به كسب علم پرداخت. پس از مراجعت به آذربايجان در اروميه سكني گزيد و مصدر خدمات فرهنگي گرديد تا اينكه در سال 1350 در شرفخانه رخ در نقاب خاك كشيد.

آثار و تأليفات: از آن عالم بزرگوار آثار متعددي به جاي مانده است كه اسامي برخي از آنها به ترتيب زير مي باشد:

1ـ تشريح الصدور في وقايع الأيّام والدهور (در 6 مجلّد)

2ـ تذكره العارفين در تتميم و تكميل كتاب فوق

3ـ تعادل و ترجيح (مبحث اصولي)

4ـ ردّ وهابيّه، دو رساله يكي به عربي و ديگري به فارسي

5ـ شرح دعاي صباح علي(ع)

6ـ شرح قصيده عينيّه حميري

7ـ عقد نكاح صيغه ها، اخبار و انشاء و شرط ضمن عقد آن

8ـ لسان التكلمه في جواب الأسئله و وسيله القربه

9ـ عِقد الفريد في شرح القصائد (و آن پنج قصيدة بي نقطه از علاّمه ميرزا محمدحسن ارموي است كه مرحوم خويي به صورت بي نقطه تخميس نموده و در 637 صفحه كامل به اتمام رسانيده است، و آن كتاب بسيار ارزشمندي است كه از فضل و علم فراوان ناظم حكايت مي كند).

10ـ تعديل الأوج و الحضيض في نفي الجبر والتفويض

11ـ رساله في التناقض بين القضيّتين

12ـ شرح شرح قواعد الشهيد ـ رساله طبيّه ـ و مثنوي...(1)

شعر بي نقطه: در مورد نقطة مركزي دايره وجود و هستي، حضرت ولي عصر(عج) كه هر كس به زباني، و هر عاشق مشتاقي با بيان حال و مقالي سخني رانده است، بلبل به غزلخواني و قمري به ترانه، يكي از دامن گسترترين زمينه‌ها، عرصة شعر و ادب است كه شاعران توانمند و پراحساس و حماسي شيعه، از آن دوران غيبت تاكنون به عشق ديدار يار شعري سروده اند. ايشان هم در اين مورد شعري بي نقطه سروده اند كه متن آن همراه ترجمه آورده مي شود:

امـــام الهـــدي لله ســـاعٍ و صــــادعٍ

علي الصّدر اسرار العــلــوم مــــوادِع

عـــــــــــدوّ عــــــــــدوّ ا... ولادِعٌ

»هو الصّـــــارم المسلـــــول لله رادعٌ«

»لأهــــواء رهط اللّهو هــــادٍ لهائك«

 او پيشواي هدايت است كه تلاش و سعي، و امر و نهي او فقط براي خدا است. اوئي كه اسرار علوم در سينه اش وديعه مي باشد. او نسبت به دشمن خدا، ستيزگر است و تلخ. او شمشير برّان خدا و در راه او، بازدارنده از هواها است. او مانع هواهاي نفساني گروهي است كه به سوي هلاكت سوق مي‌دهند.

لـــــداه الحـــصــــي لو رام دُرٌّ و لؤلؤ

ســــواء لداه الكل للعــدل كــــالِيءٌ

و أمصـــار اســـــلام مع العدل مالِيءٌ

»هو الحــــكم المأمول عدواه داريءٌ«

»وســــاوس مـــكّارٍ و محلاً لماعك«

در پيشگاه او اگر خواسته باشد، شنها و ريگها، لؤلؤ و زبرجد مي گردند، و در پيشگاه او، همه از نظر اجراي عدالت مساوي و برابر هستند. تمام شهرهاي مسلمانان از عدل و داد پر خواهد شد، هنگامي كه آن داور مورد انتظار، وسوسه هاي حيله گران و خائنان را بر هم زند.

مــــردّي الوري و الرّاح مُعطي كؤسٍها

هو المصلح الماحي الردي و عكوسـها

و مُـــردي لئام الدهر حصــــد رؤسها

»مُطرّء احـــــــكامٍ وراء دروســـــها«

»لأعمدِ اســلام كرأسٍ و ســـــامكٍ«

اوست سيراب كنندة مردم. اوست راحتي بخش آنان، اوست مصلح، زايل كنندة بديها و تغيير دهندة آنها. اوست هلاك كنندة لئيمان روزگار، و هموست درو كنندة سرهاي آنان، و هموست مطرح كنندة احكام، پس از تعطيلي و فراموش شدن آنها. او نسبت به ستونهاي اسلام، همانند سر و دسته مي باشد.

و مــــا اكــــمل العلم أحلي كلامك

و مــــا اعدل الحــــكم أعلي مرامك

دَهَــــي الامر للأعداء طهّر أمامــــك

»و سُلَّ رِداء الســــرّ واسلل حُسامك«

»المحدّد ارداء اللئام كدَوسِـــك«(2)

شيرين ترين كلام تو، كمال علم و دانش است. عادلانه ترين حكم و داوري، بالاترين مرام و مقصد توست. روزگار نسبت به دشمنان گوارا شده است. پيشاپيش خود را پاك ساز، پردة غيبت را كنار زن، و شمشيرت را از غلاف بكش، و همانند شير ژيان، لئيمان و دون صفتان را از صحنه بيرون ساز و شرّ آنان را دفع نما)!

پي نوشت: 1ـ خياباني در علماي معاصرين، ص 152 ـ 149 ـ تاريخ خوي، ص 527 ـ 525 ـ بزرگان و سخن سرايان آذربايجان غربي، ص 232 ـ سخنوران آذربايجان، ج2، ص 876 / 2ـ نقل از علماي معاصرين، ملاّعلي خياباني تبريزي، ص 152 ـ 151

منبع: مفاخر آذربايجان، جلد اول، فقيهان و مفسّران، دكتر عقيقي بخشايشي

فقيهي نامدار از خوي

(3)

آيت ا... حاج سيد حبيب ا... خويي (م 1326)

 

آيت ا... حاج ميرزا حبيب ا... خويي، مؤلّف شرح نهج‌البلاغه موسوم به »منهاج البراعه«، يكي ديگر از محققين فقها و دانشمندان شهرستان خوي مي باشد كه بيوگرافي و احوال زندگي علمي ايشان در اغلب تذكره ها و تراجم آمده است و ما به اختصار به سيري در آن تذكره ها مي پردازيم.

نهج البلاغه، تأليف و گردآوري سيدرضي، از كلمات و حكمت ها و خطبه هاي اميرالمؤمنين علي(ع)، يكي از كتابهاي منبع و مأخذ در فقه و احكام و خطبه ها و ارشادات مردم مسلمان مي باشد كه تاكنون بارها و بارها مورد ترجمه و تفسير و شرح و توضيح و تحليل قرار گرفته است. متقدمين و متأخرين، عرب و عجم، شيعه و سني، شروح و تفسيرهاي فراواني بر آن نگاشته اند كه از شرحهاي معروف قدما، مي‌توان از شرح قطب الدين راوندي و شرح ابن ابي الحديد معتزلي (م 640) و شرح ابن ميثم بحراني (م 677)، و از شروح متأخرين از شرح محمد عبده و شرح استاد محمدتقي جعفري تبريزي و فيض الاسلام و استاد شهيدي و استاد ناصر مكارم شيرازي ذكري به ميان آورد. البته هر كدام از اين شروح، داراي مزايا و محاسن و احياناً كاستي ها و نواقصي مي باشند كه يكي از بهترين و مفيدترين آنها، شرح و تفسير فخرالمحققين و نخبه المجتهدين، مرحوم حاج سيد حبيب ا... موسوي خويي (متوفي 1326) مي باشد كه با سبك بديع و بيان وافي و كافي و با ذوق ادبي و شعري قابل توجه، به شرح و توضيح كلمات، حقايق و مفاهيم نهج البلاغه پرداخته است و با فوايد فراوان و سبك جالب به ساحت قدس مقام شامخ ولايت، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام تقديم داشته است و ادب خود را با اين شعر نشان ابراز داشته است:

اهدت سليمان يوم العرض نمله

رجل الجراد الّتي قد كان في فيها

ترنّمت بفصيح القول و اعتذرت

ان الهدايا علي مقدار مهديها

(روز نمايش، مورچه اي پاي ملخي براي سليمان به ارمغان آورد و با زبان فصيح اعتذار مترنّم گرديد كه اي سليمان بزرگ! هدايا به مقدار شأن و اعتبار هديه كنندگان خواهد بود.)

شرح نهج البلاغه خويي، با سبك و سليقة فقاهتي به منصة ظهور پيوسته است.

تاكنون چندين نوبت به مرحلة چاپ نايل آمده، و مورد افاده و استفاده طلاب و فضلا و جويندگان معارف عاليه علويّه(ع) قرار گرفته است، و تعليقات و شروحي نيز بر آن افزوده اند.(1)

صاحب تاريخ خوي مي نويسد: »آيت ا... ميرحبيب بن ميرهاشم خويي، يكي از فقها و علماي معتبر خوي مي باشد كه در سال 1268 در خوي متولد گرديد. پس از تحصيلات مقدماتي به نجف اشرف رهسپار گرديد و در حوزه هاي درسي آيات عظام حاج ميرزا حبيب ا... رشتي و ميرزاي شيرازي شركت جست و از آن بزرگواران موفق به كسب اجازة اجتهاد گرديد. آنگاه به خوي بازگشت و مشغول تبليغ و تأليف و تدريس گرديد. آن فقيد سعيد، كتاب »منهاج البراعه« را در ده جلد تأليف كرد. نخستين جلد آن در ايام حيات، و بقيّه بعد از وفاتش به چاپ رسيد«.(2)

پي نوشت:

1ـ الذّريعه، ج4، ص145 ـ علماي معاصرين، مرحوم خياباني، ص384 ـ 386

2ـ تاريخ خوي، دكتر امين رياحي، ص248 و 249

منبع:

مفاخر آذربايجان، جلد اول، فقيهان و مفسّران، دكتر عقيقي بخشايشي

 

فقيهي نامدار از خوي

(2)

آيت ا... حاج ميرزا محمود اصولي

)متوفي 1314)

 

آيت ا... حاج ميرزا محمود بن محمد خويي تبريزي، مشهور به »اصولي« يكي ديگر از فقها و اصوليّين برخاسته از خوي مي‌باشد.

آن مرحوم، عالم فاضل و متبحّر، فقيه و اصولي و متكلم بحاثّه، نقّاده، مُناظر در دفع لغزشها مي باشد. منزلش مجمع فضلا و محطّ رحال علما، باتقوي ترين و فاضل ترين فرد در رشته معارف اسلامي و صاحب مكتب و درايت در فقه و اصول بود.

ولادت آن مرحوم در حدود سال 1236 در خوي رخ داده است. پس از سپري نمودن دروس مقدّماتي و تحصيلات اوليّه، طبق معمول آن عصر، به مركز فقاهت جهان تشيّع رهسپار شده و در جلسات درس علاّمه انصاري(ره) سالهاي متمادي شركت جست. در اثر طول ممارست در فقه و اصول به مقامات عالية علمي نايل آمده و موفق به انجام تأليفات قيّم و استوار در زمينة فقه و اصول گرديد، كه يكي از آنها كتاب استوار »مشارق الاصول« مي باشد كه پيرامون مباحث كتاب قوانين ميرزاي قمي و بخشهايي از كتاب »الفصول« مي باشد كه در سال 1312 هـ . ق به زيور طبع آراسته شده است.

مرحوم خياباني پس از نقل بخشي از پيشگفتار كتاب در حق آن كتاب مي نويسد: »گفته اند وي در آن كتاب، از غوامض اسرار قوانين و تحقيق حقايق مطالبي را باز گشوده است كه در اين قسمت احدي را بر وي سبقت نداشته است.«(1)

بنا به معرّفي مرحوم حاج آقا بزرگ تهراني از ديگر تأليفات او كتاب »التأمّليّات« پيرامون كتاب فقهي »رياض المسائل« مي باشد. اين كتاب در مورد فقه است و از آغاز تا بخش نجاسات تحرير شده است و در سال 1300 از آن فراغت يافته است.«(1)

و از ديگر تأليفات آن فقيه متضلّع »مقالات توحيديّه« در اصول عقايد پنجگانه مي باشد و اين كتاب به صورت منظوم در پانصد و بيست بيت در سال 1306 هـ . ق به چاپ رسيده است. بخشي از سروده هاي آن مرحوم در ذيل آورده مي شود.

حـمد بي حدّ و شكر بي پايان مـن

بر خــــداونـد قــديـــم ذوالمــنن

بـــــر نبيّ و آل او بــادا ســــــلام

دائماً ليل و نهار و صبـــح و شـــام

عالم برزخ:

او در مورد عالم برزخ كه يكي از گذرگاههاي مربوط به »معاد« مي باشد، اين چنين مي سرايد:

عــالم برزخ صحيح اســت و متين

بر وجـــودش آمده نصِّ مبيــــــن

روح را آنجـــــا نباشـــد فرقـــتي

از فيـــوضـــــات الــهي غفلتـــي

روح بر جـسم مثالي راكــب است

بر افـــاضـــات الهي طالــب است

اين مثالي را تو نــــوع جـــسم دان

از رهِ اخـــبـــار و نصّ صادقـــــان

بعد از اين خواهــم ز عقبي دم زنم

از مـعاد و بعـــث انـــسان دم زنــم

خـــارج از دين مي شود من اَنكره

جــــاهد حــق مــي شود، من اوّله

(در مورد شعر اخير قابل توضيح است، فردي كه معاد را انكار نمايد از دين خارج مي شود و فردي كه آنرا به معاد روحاني يا انواع تأويلات ديگر، تأويل نمايد، انكار كنندة حق و واقعيت مي شود.)

وفات:

آن مرحوم در سال 1314 هـ . ق در تبريز از دنيا رفت و آثار خيري از خود به يادگار گذاشت.(2)

پي نوشت:

1ـ الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج3، ص 302

2ـ علماي معاصرين، ص 382. در مورد او نگاه كنيد به: سخنوران آذربايجان، تأليف عزيز دولت آبادي، ج2، ص 845 ـ الذريعه، ج3، ص302 ـ مولفين خانبابامشار، ج6، ص82 و تاريخ خوي، ص478.

منبع:

مفاخر آذربايجان، جلد اول، فقيهان و مفسّران، دكتر عقيقي بخشايشي