ريشه‌شناسي و وجه تسميه‌ي » خوي ـXoy «

مهران بهاري

 

شهر خوي يكي از شهرهاي استان آزربايجان غربي و مركز شهرستاني به همين نام است. شهر خوي را به علت استقرار در محلي پست "»خوي چوخورو«" نيز مي نامند. شهرستان خوي در دشتى وسيع واقع شده و از شمال به شهرستان ماكو و از جنوب به شهرستان سلماس و از خاور به شهرستان مرند و از باختر با كشور تركيه همسايه و هم مرز مي باشد. خوي كه امروزه مهمترين شهر استان آزربايجان غربى بعد از اورميه مى‏باشد از اهميت نظامي و تجاري ويژه اي برخوردار بوده و داراي آثار تاريخي متعددي است. خوى در قرن سيزدهم به علت زيبايي شهر و وجود باغات  سبز و روح‏افزا و كثرت مناظر دلربا و چمن ها به لقب دارالصفا و بعد از آن به دارالمؤمنين مشهور بوده است. شهر خوي از قديم ترين و يكي از اولين شهرهاي تركي شده آزربايجان است و بدين سبب در متون تاريخي سلجوقي بنامتركستان ايران ناميده شده است. "»حمدالله مستوفي«" در نزهت القلوب در باره خوي مي گويد: "»مردمش سفيد چهره و ختاي نژاد و خوب صورتند و بدين سبب خوي را تركستان ايران خوانند".« اين شهر از زمان قديم مورد توجه بوده است. پيش از اسلام شعبه اي از بزرگراه معروف ابريشم كه شهرهاي آباد و پرنعمت تركستان و چين در شرق را به غرب و به اروپا متصل مي نمود، از اين شهر آزربايجاني مي گذشته است. در صدر اسلام نيز راهي كه بلاد جزيره العرب را به مركز آزربايجان و ماوراي خزر وصل مي كرد، از خوي  مي‌ گذشت. خوي علاوه بر آزربايجان در تاريخ تركيه، جهان تورك و مذهب تركي علوي قزلباشي نيز از اهميت استثنائي برخوردار است. بسياري از جريانات فكري و فرهنگي تاريخي كه مهر خود را در شكل گيري هويت ملي خلق ترك در تركيه زده اند بلاواسطه با نام شهر خوي آزربايجان پيوسته اند. اين شهر پايگاه ارتش هاي تركي براي تهاجم به بيزانس و فتح آسياي صغير توسط تركان بوده است. "»آلب ارسلان« در سال 1071 خوي را مركز تجمع سپاهيان ترك براي حمله به بيزانس ـ روم (تركيه امروزي) قرار داده بود. "»آبدال موسا"« موسس طريقت بكتاشي و "»اخي ائوره‌ن"« باني جريان اخوت در آسياي صغير هر دو از شهر آزربايجان خوي برخاسته اند. "»پير سولطان آبدال«" شاعر و قهرمان خلقي ـ ملي تركيه اصلا، و "»جهانشاه قاراقويونلو«" شاه زنديق ـ شاعر علوي قرن 15 نيز به روايتي اهل خوي است. مزار "شمس تبريز" بنا به روايتي در خوي آزربايجان قرار دارد. زمره "»جاولاقلار«" از قزلباشان بلاواسطه با خوي در ارتباط است. جاولاقيليك از نخستين تشكيلات قلندريه بوده و در قرن 13 در خوي آزربايجان ايجاد شده است. در تاريخ لكسيوگرافي تركي آزربايجاني، اولين لغت منظوم بدين زبان بنام تحفه حسام توسط "»حسام خويي«" نگاشته شده است.

ريشه شناسي:

كساني كه دنبال ريشه شناسي نام »خوي« با استفاده زبان هاي هند و ايراني بوده اند ادعا مي‌كنند كه معني واژه "خوي" و ريشه اين نام روشن نيست. اين بسيار طبيعي است، زيرا ريشه شناسي اين نام و وجه تسميه آن مي بايد بر اساس زبانها اورال ـ آلتائيك و در راس آنها تركي و در ارتباط با زبان هاي التصاقي باستاني مطرح در منطقه و در راس آنها زبان پروتورك سومري انجام پذيرد. بر اين اساس، نام شهر خوي، كلمه‌اي تركي است. در زير به برخي از نظريه هاي گوناگوني كه در ريشه شناسي اين نام تركي مطرح شده اند اشاره مي گردد:

1ـ كلمه "»خوي« فرم باستاني كلمه "»قوي«Quy, Qoy در تركي قديم است كه مفهوم "»چوخور«" (سرزمين پست) را مي‌رساند. در ديوان لغات ترك، "»قوي«" به معني دره، بستر و بخش مسطح دره، وادي بزرگ و گود بين دو كوه و ته آمده است. هم‌ريشه با كلمات »"قويتو« Quytu و "»قوياق«Qoyaq.

 ـ قوياق Qoyak: به معني وادي بزرگ و گود بين دو كوه، گودي طبيعي ايجاد شده بين كوهها و صخره ها، گودي طويلي كه در دشتها توسط بركه هاي آب ايجاد مي شود است.

ـ قويتوQuytu: در كلمه باستاني تركي "»خوي ـ قوي«" را در واژه "»قويتو« Qoytu - Quytu كه مركب از كلمه "»قوي«" به علاوه پسوند "»ـ تو«" مي باشد نيز مي‌توان مشاهده نمود. در لغت‌نامه ائتيمولوژيك تركي در مقابل كلمه قويتو Kuytu گفته مي شود: "»چوخور يئر çukur yer، گونه ش آلمايان يئر، كؤلگه (ترجمه: جاي پست، محلي كه آفتاب نمي گيرد، سايه). كلمه كويتوKuytu در تركي عثماني و تركي مدرن تركيه به معني جاي خلوت، محلي دور از چشم، محافظه شده از باد، است. ظاهراً اين كلمه با واژه "»قويتو« مغولي به معني پشت، عقب، شمال و واژه »"كوز« Küz تركي به معني محلي كه آفتاب نمي‌گيرد در ارتباط است. پسوند ـ تي، ـ تو، پسوند اسم ساز از اسم بوده و در تركي آناتوليائي قديم به شكل ـ دو موجود است (ائلتيElti ، قويتو Koytu، تورتوTortu ، اكتي Ekti، پيرتيPirti ، پينتيPinti ). اين پسوند تصغير و تخفيف در تركيب با واژگان تقليدي كه به ـ ير، ـ ور، ـ يل، ـ ول و ... ختم مي‌شوند بسيار فعال است: فيسيلتي، زونقولتو، فيشيرتي، اينيلتي (تركي آناتوليائي قديم).

2ـ نام شهر خوي از كلمه»"خوي«Xuy، »"قويQuy « كه در تركي باستان بسيار رايج بوده و به معني نقطه و مكان تجريد شده مي باشد گرفته شده است. كلاوسن در لغت‌نامه ريشه شناسي تركي پيش از قرن 13 ميلادي، اين كلمه تركي را مشتق از واژه چيني Kuei كه در آغاز به معني اقامتگاه زنان، بخش خصوصي يك مسكن بوده دانسته است. وي كلمه "»كويتو«Kuytu به معني جاي خلوت و محافظه شده از باد در تركي عثماني و تركي مدرن تركيه را نيز مشتق از اين كلمه مي‌شـمارد. كلمه "»خوي ـ قوي«" امروز نيز در بسياري از زبانهاي تركي شمال شرقي به شكل "»كوي«Kuy و به معني غار و در تركي خاقاسي به شكل "»خوي« Xuy  به كار مي رود. در تركي خاقاني، "»كوي«" به معني انتهاي يك دره است (كاشغري): »"تاغيغ آتيپ اوغراسا، اؤزو كويي ييرتيلور (هنگامي كه به كوهي تير بياندازد، مركز و دره هايش پاره مي‌شوند).

3ـ در تركي باستان دو كلمه به شكل "»قوي«Qoy به معني محل پائين آوردن و گذاشتن (هر چيز) و "»قويو« Qoyu به معني پائين گزارده شده، واقع شده در پائين وجود دارد. ظاهرا اين كلمات از ريشه مصدر "»قويماق« Qoymaq به معني گذاشتن، پائين گذاشتن، پائين آوردن مي‌باشند. كلمه» "قويو«Qoyu را در تركيب "»اوزو قويولو«Uzü Qoyulu به معني شخص دراز كشيده رو به پائين (بر روي شكم) نيز مي توان مشاهده كرد. زبان‌شناسان اين كلمات را هم‌ريشه با »"قويون«Qoyun به معني آغوش، "»قودغورماق« به معني به پائين چيزي رفتن و "قويروقQuyruq " به معني دم، بن (مرتبط با قودورغا Kudur?a مغولي، كفل اسب) دانسته‌اند.

4ـ در زبان تركي كلمه مشابه ديگري به شكل "»قويو«Quyu و به معني چاه، گودي عميق كنده در خاك وجود دارد. اين كلمه اصلا از مصدر "»قوذماق ـ قويماق"« به معني آبي كه بيرون مي‌ريزد است. فرم‌هاي گوناگون آن در زبان‌هاي توركي: قويي، قوذوق، قوذوغ، قويوق، قويوغ، قودوق، قوداغ،.... همريشه با "Kut " مجاري به معني چاه، قوددوغ، قودوق Qudug، خودوقXuduq ، خوداقXudaq در زبان هاي مختلف مغولي به معني چاه و گودال آب، و قوتوغور otu?ur به معني گودي و گودال (احتمالا نام منطقه سرحدي "»قوتور«" در شهرستان خوي مرتبط با اين كلمه است).

5ـ در كتاب »"سيماي خوي«" (صدرايي خويي) كلمه خوي مأخوذ از كلمه "»قويون ـ قوي«" تركي به معني ميش و گوسفند دانسته شده است.

6ـ محمدامين رياحي نويسنده ي كتاب تاريخ خوي بر اين باور است كه شايد واژه ي خوي با جزء آخر نام شهر "»اولخو«" كه دو هزار و 100 سال پيش در همين جا قرار داشته است بي ارتباط نباشد. نام هاي مكان هائي چون "»اولخو«" و "»حويه‌وه«" در سال نوشته هاي آشوري، نيز "»حويله«" در كتاب مقدس كه محل آنها ظاهرا مطابقت تقريبي با شهر و منطقه خوي دارد، محتاج ريشه يابي هاي دقيق از سوي لغت شناسان و زبان دانان بي طرف مي باشند. گرچه واژه "»حويه وه"« (حوي+ه وه) فوق مي تواند مرتبط با "»خوي اووا"« (وادي پست)، واژه "»حويله«" مرتبط با "قويلو" (دشت پائين) و واژه "»اولخو«" نيز مرتبط با "»اؤل خوي«" (وادي مرطوب) شمرده شوند.

 7ـ ادعا شده است كه "»در زبان سومري كه از سوي برخي از صاحبنظران زباني پروتوتورك محسوب مي شود واژه اي مشابه "»خوي"« وجود دارد كه به معني سرزمين و دشت كم ارتفاع و پست است. اقوام سومري از آسياي ميانه (تركستان) با گذر از سرزمين آزربايجان به منطقه بين النهرين رفته اند و در طول اين مهاجرت، سال ها در آذربايجان رحل اقامت افكنده اند و گروه‌هائي از آنها نيز براي هميشه در آزربايجان ماندگار شده‌اند. با توجه به اين واقعيت كه منطقه تمدن خيز "آراتتا" ذكر شده در كتيبه هاي سومري عموما با منطقه خوي و كلاً غرب آزربايجان و شرق آناتولي منطبق مي شود، احتمال اينكه نام "»خوي«" يك كلمه سومري به معني سرزمين و دشت كم ارتفاع و پست باشد زياد است«. با اين همه در لغت‌نامه هاي سومري بررسي شده از سوي اينجانب، به همچو كلمه اي برخورد نشد.

نام‌هاي مشابه:

1ـ نام هاي روستاهائي مانند "»قويجوق«"، "»قويجوق خان"«، "»قويجاق«" و ... و نام هائي چون "»قويلار دره سي«" مرتبط با ريشه "»قوي«" به معني بستر دره مي باشند (ـ جوق و ـ جاق پسوندهاي تصغيراند).

2ـ در آزربايجان و تركستان با دو نام ديگر ظاهراً مرتبط به اسم خوي برخورد مي شود: "»خييوو"«، نام قدمي شهر "»پيشگين«" (مشكين شهر) و ديگري "»خيوه"«، شهري در تركستان ـ ازبكستان.

3ـ در كشورآزربايجان شهري بنام قوبا Quba Qubaوجود دارد. اگر نام اين شهر مرتبط با "»خوي«" نبوده باشد (در شكل قوي+اوبا) احتمالا مشتق از كلمه تركي قوبا به معني خاكستري رنگ پريده، زرد رنگ پريده است. فرم هاي گوناگون اين كلمه در زبان هاي تركي چنين است: قوبا (قاراخاني)، قو Ko (ساري اويغور)، قووا Quwa (تاتار)، قيو(تاتار)، قي(قيرقيز، آلتائي)، قوو Quw (قزاق، نوقاي، قوموق، قاراقالپاق، ازبك)، خيXi (خاقاسي)، خووا xuva(توواـ توفالار)، قوQu (آلتائي). اين كلمه به زبان مغولي نيز وارد شده است. قووا Quwa (مانچو)، هوپو(چيني).

وجه تسميه:

در وجه تسميه خوي كه از قرن ششم ميلادي و به همين شكل فعلي در سفرنامه ها به ميان آمده، مي بايست به دو مساله كليدي يعني نامگذاري مردمي "»خوي چوخورو«" و شرايط طبيعي آن بويژه محصور شدن آن توسط كوه هاي پيراموني توجه نمود:

1ـ خوي كلمه اي تركي به معني وادي پست است. اين با صفتي كه مردم براي ناميدن اين منطقه به كار مي برند همخواني كامل دارد. خويي ها شهر خود را "»خوي چوخورو«Xoy çuxuru  مي نامند و معني آن دشتي است كه از مناطق همجوار پايين تر است. شهر خوي در سرزمين نسبتا پستي قرار گرفته است، ارتفاع متوسط جلگه‌اي كه خوي در آن واقع شده در حدود 1100 متر مي باشد كه از همه جلگه هاي مجاور حتي از درياچه اورميه نيز پست‌تر است. پستي جلگه مزبور و دور بودن آن از درياهاي بزرگ سبب تغييرات ناگهاني در هواي آن مي گردد. مقدار باران شهرستان خوي نسبت بساير نقاط آزربايجان بعد از اورميه در درجه دوم قرار گرفته و هواي شهرستان خوي اغلب مه آلود مي باشد. (هواي قسمت‌هاي كوهستاني و مرزي شهرستان خوي سردسيري و قسمت‌هاي داخلي و جلگه اي آن معتدل و مالاريايي است).

2ـ خوي كلمه اي تركي به معني مكان جدا و محل حفاظت شده از باد است و اين با طبيعت آن يعني كوههائي كه حصاروار اين شهرستان را فراگرفته اند همخواني كامل دارد. كوههاي مهم شهرستان خوي كه بخط مستقيم در امتداد قله باشكوه و پربرف آغري داغ (آرارات) قرار دارند عبارت است از قله آدرين، كوه هاي مرزي قطور بنام سلطان‌سورا، قوچ داغ، كهير، هران و كوه چله خانه. وجود كوه هاي حصار مانند فوق مانع نفوذ بادهاي سرد زمستاني است و بالنتيجه هواي شهر خوي نسبت به بعضي از شهرستان‌هاي آزربايجان چون تبريز و اورميه در تابستان گرمتر و در زمستان معتدل تر است. يكي از علل باراني بودن شهرستان خوي، وجود كوههاي بلند مذكور است كه در مقابل بادهاي رطوبي قرار گرفته و با سرد كردن هواي مجاور و تمركز بخار آب، شرايط اشباع شدن را فراهم مي سازند.

ريشه شناسي و وجه تسميه هاي نادرست و دولتي

نهادهاي رسمي دولتي ايران ريشه كلمه خوي را در زبان هاي پهلوي، فارسي، كردي و يا ارمني جستجو كرده اند:

1ـ گويا در زبان هاي فارسي و پهلوي كلمه‌اي به شكل "»خي«" و به معني عرق و عرق تن موجود بوده است (در پهلويxaviو در شاهنامه فردوسي خَيX?y). عده اي از فارس‌گرايان نام شهر خوي را مشتق از اين كلمه دانسته اند. حال آنكه صرف وجود كلمه اي مشابه "خوي" در زبان پهلوي و يا فارسي دليل بر ريشه گرفتن نام شهر خوي از آن كلمه نمي باشد. بلكه اين واقعيت مي بايد با ديگر واقعيت‌ها و خصوصيات تاريخي، فرهنگي و زباني منطقه نيز هم‌خواني داشته باشد. درست است كه زبان فارسي از قرون پنجم و ششم در آزربايجان و در كنار زبان عربي به عنوان زباني ادبي به كار گرفته شده است، ولي مردم آزربايجان هرگز به زبان فارسي و يا يكي از منشعبات آن سخن نگفته اند و قوم فارس نيز در هيچ برهه اي از تاريخ، نه در خوي و نه در هيچ منطقه ديگري از آزربايجان سكونت نداشته است. علاوه بر آن در تاريخ سنتي مانند كاربرد زبانهاي خارجي از طرف خلق ترك براي ناميدن اماكن جغرافيائي خود وجود نداشته است. از اين رو، ريشه شناسي نام هاي جغرافيائي آزربايجان بر اساس زبان فارسي و يا ديگر زبان هاي ايراني معاصر و يا باستاني، از اساس بي پايه، غيرمنطقي و نامعقول است.

2ـ عده اي از ناسيوناليست هاي افراطي كرد مطرح مي كنند كه "واژه خوي در زبان كردي به معناي نمك و نمك زار است و شهر خوي به واسطه وجود معادن نمك غني متعددي در اين منطقه، به خوي معروف شده است، ... از آنجا كه كردان بازمانده ي مادها بوده اند و يا اينكه به گفته خودشان مادها از آنها هستند و تاكنون زبان باستاني خود را كه گونه اي از زبان پارسي باستان است، حفظ كرده اند، مي توان گفت كه ساكنان كنوني خوي از مادها بوده اند و آنها مسكن خود را به دليل وجود معادن نمك در اين ناحيه ساخته‌اند". . . وآنگاه مادها و پارسي باستان و كردي و .... چه ربطي به نام‌هاي جغرافياي سرزمين آزربايجان كه در چند هزاره اخير مسكن اقوام ترك و آلتائي و پيش از آن هيتي ها، هورري ها، قوتتي ها، لولوبي ها، اورارتوها و مانناها و سومرها و... بوده است دارد؟

3ـ ارامنه براي خوي نيز مانند بسياري از اسامي جغرافيايي آزربايجان، ريشه شناسي اي ارمني ايجاد كرده و آن‌را كلمه اي ارمني به معني قوچ دانسته اند. حال آنكه ارامنه، در طول تاريخ هرگز اين شهر آزربايجاني را خوي نخوانده و به جاي آن همواره نام "هير" را به كار برده‌اند.

نتيجه

خوي نام شهر و شهرستاني در آزربايجان است. اين نام بسيار قديمي از ريشه قويQuy ،Qoy Quy به معني وادي پست و يا قويQuyQuy به معني منطقه تجريد شده و به احتمال كمتري از ريشه قويQoy Qoy به معني در پائين واقع شده مي‌باشد.