يادداشت
رسانه پيام است
كاظم قاسمي
همه مي دونيم هر خانوادهاي بايستي يك عضو عاقل، بالغ و تحصيلكرده داشته باشد تا در طول هفته دنبال كارهاي اداري، پرداخت قبوض و اقساط و... باشه. حال يكي مثل ما ـ خانواده كم جمعيت بايد همه اين امورات را ضميمه ديگر مسئوليت ها خودش انجام بده.
آنوقت است كه هر چقدر كه بدوي، باز هم كم ميآري، بقول امروزي ها »زود دير ميشه« حتماً براي شما هم اتفاق افتاده كه تو ترافيك خيابان امام موبايلي زنگ بزنه، صداش بلند باشه، صاحب تلفن هم همين جوري تلفنش رو نگاه بكنه و بخنده.
بنده هم يه روزي تو همين اوضاع، مردي را با اين اوصاف ديدم. دقيق كه شدم، ديدم، اوضاع فرق مي كنه، اين آقا يه پيامي داره.
ـ مردي با موهاي ژوليده و پريشان، دستهاي پينه بسته و سر و وضع نامرتب و سرشار از محروميت، تبسم كنان، گوشي خود را ـ در حاليكه زنگ مي زنه ـ نگاه مي كنه.
ـ جالب بود، ظاهراً از اينكه ديگران صداي زنگ موبايلش را مي شنوند، خوشحال بود. با نگاهم حركاتش را مي پاييدم، چشاش لبريز از احساس رضايت وصف ناپذير بود. ياد جمله مارشال مك لوهان فيلسوف كانادايي افتادم: »رسانه همان پيام است«. يعني تكنولوژي كه وارد شد تغيير و تحول را هم به دنبالش خواهد آورد.
خنديدم. با خود گفتم: بالاخره ارتباطات يك سويه، تئوري گلوله جادويي در جهان سوم هم داره منسوخ ميشه ديگر شاهد مرگ هيچ فرهنگي نخواهيم بود. ديگر در سايه همين تكنولوژي هاي در ظاهر كم اهميت، هويت هيچ ملتي پايمال نخواهد شد.
ديگر هيچ انسان وطن پرستي براي نابودي و فراموشي گذشته، تاريخ، ادبيات، موسيقي، فولكلور و زبان خود گريه نخواهد كرد.
ـ آن مرد با صداي بلند به دوستش گفت: »سوسوف دي« و بعد تلفنش را با صدايي كه حاكي از رضايت و اعتماد بود، جواب داد.
آخر؛ صداي زنگ موبايل آن مرد غريب، موسيقي بي كلام عاشيق هاي آذربايجان بود.
کلیه پست های این وبلاگ از تاریخ 10 اردیبهشت1391 مطالب چاپ شده در دوهفته نامه دارالصفا بوده و پست های قبل از این تاریخ، مربوط به هفته نامه اورین خوی می باشد.