رهنمودهاي قرآني،ره توشه هاي جاوداني
مرا بخوانيد اجابت خواهم كرد
جليل لباسدوخت
»و اذا سألك عني فاني قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لي و ليومنوا بي لعلعم برشدون«.( بقره ـ آيه186)
هرگاه بندگانم درباره من از تو بپرسند، پس بگو من نزديكم و دعاي درخواست كننده را هرگاه مرا بخواند استجابت مي كنم، پس بايد بندگان هم مرا اجابت نموده بپذيرند و بايد به من ايمان آوردند تا راه يابند.
خداوند پس از بيان حكم روزه بندگانش را ترغيب و تشويق مي كند به دعا خواندن و درخواست خواسته هايشان از پروردگارشان. در روايت آمده يك نفر عرب بياباني از رسول ا... صلي ا... عليه و آله پرسيد: آيا پروردگار ما نزديك است تا با او راز و نياز كنيم يا دور است تا با صداي بلند او را بخوانيم؟ پس از آن، اين آيه نازل شد.
دقت كنيد كه در اين آيه شريفه، خداي مهربان چقدر لطف به ما كرده و با مهر، ما را مخاطب قرار داده و كمال عنايتش را به بندگانش روا داشته كه آنان را نه به عنوان »مردم« يا »ناس« بلكه به عنوان بندگان خودش مورد خطاب قرار مي دهد و آنان را منسوب به خود مي داند و اين بزرگترين مهرباني و محبت است كه نظير آن در جائي ديده نمي شود و نكته جالب تر اينكه حتي واسطه را حذف نموده و نفرموده كه اي پيامبر به آنان بگو، بلكه مستقيماً ميفرمايد: و هرگاه بندگانم از تو سؤال كنند پس همانا من نزديكم و دعايشان را اجابت مي كنم.
و همچنين واژه »قريب« را با حرف »انّ« مورد تأكيد قرار مي دهد تا مسأله را قطعي جلوه دهد و جاي هيچ شك و ترديدي نماند. و هنگامي كه ميفرمايد: »فانّي قريب« دوام و ثبوت نزديكي و قرب هميشگي به بندگانش را مي رساند.
سپس ميفرمايد: »اجيب« يعني پيوسته مورد اجابت قرار ميدهم در اينجا فعل مضارع به كار رفته كه دوام و هميشگي اجابت را مي رساند.
و از سوي ديگر بدون هيچ قيد و شرطي، اجابت را به بندگانش ابلاغ مي كند و ميفرمايد: »آجيب دعوه الداع اذا دعان« اگر مرا بخواند من اجابت مي كنم. تنها دعاي بندگان كافي است كه من بپذيرم و آن را اجابت كنم، چنانكه در جائي ديگر نيز ميفرمايد: »ادعوني استجب لكم« مرا بخوانيد من اجابت مي كنم.
لازم به يادآوري است كه نزديكي خدا به انسان مانند نزديكي و قرب موجودات ديگر نيست، وقتي قرآن مي گويد خدا به انسان نزديك است يعني از هر نظر به انسان نزديك است، زيرا او بنده و مخلوق خدا است و با تمام وجود به خدا نسبت دارد پس خدا به بنده اش قريب علي الاطلاق است يعني هيچ چيز حائل بين انسان و خدا نيست، حتي خيال و وهمي كه در ذهن انسان خطور مي كند، پيش از آنكه خود درباره اش بيانديشد، خداوند آن را مي داند و بر آن احاطه كامل دارد.
علت نزديك بودن بندگان به خدا در همين آيه مباركه تبيين شده كه همان بندگي آنان است. يعني خود بندگي و عبوديت دليل نزديكي و قرب است و همين نزديكي نيز علت اجابت دعاي آنان بدون هيچ قيد و شرطي است.
پس هرگاه اجابت دعا شرطي ندارد، بي گمان خود دعا نيز شرطي ندارد. از اين مطلب چنين نتيجه مي گيريم كه خداوند تمام دعاها را مستجاب مي كند.
چيزي كه در اينجا لازم به تذكر است اين است كه دعا كننده بايد واقعاً از صميم دل خدا را بخواند نه اينكه صرف لقلقه زبان يا عادت باشد.
ممكن است من ده ساعت پيوسته خدا را بخوانم و الهي الهي بگويم ولي هرگز توجه به اصل مطلب ندارم و دعا را انشاء نمي كنم، بلكه فقط از روي كتاب دعا مي خوانم بدون توجه به حقايقش، اين ديگر دعاي حقيقي نيست بلكه مجازي است. پس هر چند قيد و شرطي در دعا بيان نشده ولي اين شرط را دارد كه بايد دعا كننده حقيقتاً خدار ا بخواند و قلبش با زبانش سازگار باشد، نه اينكه من در زبان خدا را بخوانم ولي قلبم مشغول كسي ديگر باشد.
شرط ديگر اين است كه امكان اجابت داشته باشد. به عنوان نمونه اگر مريضي در حال احتضار و مشرف بر مرگ باشد. معني ندارد كه براي او طلب شفا و عافيت كنيم. البته اشكال ندارد كه شفاي او را از خدا بخواهيم و قطعاً خداوند بر همه چيز قادر و تواناست ولي نبايد توقع شفا داشت و مانند اين درخواست ها بسيار زياد است كه برادران و خواهران خود بر درخواست هاي غيرممكن درونيشان آگاهند.
پس بايد خواسته هايمان منطقي و معقول باشد و واقعاً با قلبمان پيش از زبانمان درخواست كنيم وانگهي فقط از خدا بخواهيم، نه اينكه در زبان از خدا درخواست كنيم و در عمل ديگران را مؤثر در جهان بدانيم و به سراغ بندگان خدا برويم »بگو اي پيامبر كيست كه شما را از تاريكيهاي بيان و دريا نجات دهد و برهاند او را (با زبان) از روي تضرع و زاري و (درد دل) از روي پنهاني مي خوانيد و مي گوئيد اگر خدا ما را از شدت و سختي برهاند قطعاً از شاكران و سپاسگزاران خواهيم بود، بگو به آنها خداست كه شما را از آن تاريكيها و از هر اندوه و سختي نجات مي دهد ولي شما براي او شريك قرار مي دهيد.« (انعام ـ آيه62 و63).