آشنايي با دنبلي ها و خدمات آنها

قسمت چهاردهم

امير دنبلي

درسال 1226قمري كه جعفرقلي خان حكومت شكي را داشت، عباس ميرزا به جهت تلافي شكست هاي متعدد نيروهاي خود از وي خصوصا" درجنگ‌هاي تالين، پيرقلي خان قاجار را با ميرزا محمدخان قاجار و علي مرادخان خمسه و جمع كثيري از سپاهيان قره باغ را مامور تصرف شكي نمود و خود نيز با چهار فوج سرباز و توپخانه و چند دسته غلام و جمعي سوار عازم اصلاندوز گرديدتا از نزديك به كار سپاه اعزامي خود به شكي نظارت داشته و در صورت لزوم نيروهاي كمكي به سرداران خود اعزام دارد. سپاه اعزامي درجنگ با جعفرقلي خان در حدودشكي شكست خورده و اردوي عباس ميرزا نيز  در اصلاندوز مورد شبيخون نيروهاي روسي قرار گرفته به مشكين شهر عقب نشيني كردند.

 اين جنگ آخرين نبرد جعفرقلي خان با نيروهاي قاجار بود و وي در سال 1229 قمري در شهر شكي وفات يافت. بنا به روايتي وي قصد مراجعت مجدد به ايران را داشته و روسها كه از اين تصميم جعفرقلي خان و احتمال اتحاد وي با عباس ميرزا احساس نگراني‌ مي‌كردند تصميم به قتل او گرفتند. جنازه جعفرقلي خان به سامره عراق حمل ودر آرامگاه خانوادگي دنابله دفن شد. حكومت شهر شكي به دست اولاد وي كه در جمهوري آذربايجان به خويسكي مشهورند تا زمان حكومت كمونيستي شوروي باقي بود.

جعفرقلي خان محبوبيت زيادي بين مردم خوي و تبريز و حكام آذربايجان، همچنين نفوذ زيادي در بين عشاير و اكراد، از ايروان گرفته تا بلباس و لايجان و اوشني كردستان داشت. در زماني كه حكومت خوي و تبريز را داشت در آبادي و بازسازي اين دو شهر كوشش زيادي كرد و هنوز هم آثار متعددي از وي بجا مانده است. جعفرقلي خان  با آن جاذبه رهبري و رشادت و شجاعت افسانه اي خود ريشه در دلهاي جنگاوران دنبلي و مردم خوي داشت. فتحعلي خان صبا ، بزرگترين قصيده سراي آن دوران كه خود از طايفه دنبلي بود قصيده اي در مدح جعفرقلي خان گفته است.

فتحعلي شاه قاجار به طور قطع يكي از بي كفايت ترين و نالايق ترين شاهان ايران بود و خيانت هاي بزرگي به ملت ايران كرده است. وي حكومت و  رياست را فقط  برازنده فرزندان خود كه همانند خود وي غير از عياشي و خوشگذراني كاري از آنان ساخته نبود مي‌دانست و با سياست هاي اشتباه خود سرداران و دلاوران رشيد ايران و به خصوص آذربايجان را به مرور زمان و با اعمال ناجوانمردانه سركوب و معدوم نموده يا آنها را از زادگاههاي خود راند و با اين كار شرايط حضور روسيه را در آذربايجان كه آرزوي چندين ساله آنان بود ولي حضور سرداران آذربايجان مانع عمده اي براي آنان  محسوب مي شد با كمترين هزينه ممكن فراهم نمود و در موارد متعدد حتي از پسر و وليعهد خود كه مردانه در مقابل سپاهيان دشمن مقاومت مي نمود حمايت نكرد و نهايتا موجبات شكست وي را نيز فراهم ساخت.

شاهان قاجار از زمان شروع دوران سلطنت خود به خصوص آغامحمدخان و فتحعلي شاه از نفوذ و قدرت و محبوبيت امراي دنبلي در هراس بودند و حضور آنان را مانع بزرگي در جهت اهداف خود مي ديدند لذا با ترور امير احمدخان شهيد و قتل حسينقلي خان و همچنين حذف جعفرقلي خان سعي در كم كردن نفوذ و محبوبيت آنان داشتند. فتحعلي شاه ادامه سلطنت ننگين خود را در باج دهي به روسيه و نابودي نيروهاي ملي مي دانست. وي با از ميان برداشتن سرداران بزرگي همچون جعفرقلي خان، حسينقلي خان، اميراصلان خان و محمدقلي خان و سايرين در حالي كه آن بزرگان وفاداري خود را به ايران اثبات نموده بودند، مجبور به عقد معاهده هاي ننگين گلستان و تركمنچاي گرديد. بدون ترديد باحضور اين سرداران بزرگ در اردوي ايران نتيجه جنگ هاي ايران و روس مي توانست متفاوت باشد زيرا سرداران مذكور علاوه بر شجاعت و توان رهبري وتجارب زيادجنگي، هركدام به تنهائي امكان تهيه و تجهيز سپاه چندده هزار نفري راداشتند. بر اساس نظريه هاي مورخين، فتحعلي شاه فقط به فكرخوشگذراني و عياشي خود بود و موضوع تهاجم روسها در اولويتهاي بعدي قرار مي گرفت. برخي مورخين عقيده دارند اگر فتحعلي شاه بخشي از هزينه هاي حرمسراي خود را صرف هزينه سپاهيان ايران مي كرد در برابر روسيه به اين راحتي تسليم نمي شد. طبيعي است سرداران سلحشوري مانند جعفرقلي خان نمي توانستند چنين ننگي را بپذيرند. برخي از مورخين و محققين كه عمل جعفر قلي خان را تقبيح مي‌نمايند به اين مسائل توجه نداشته اند.

سلاطين قاجار بعد از قبول قراردادهاي ننگين گلستان و تركمنچاي و سازش با روسيه باز هم نتوانستند امنيت و آرامشي كه درزمان حكومت امراي دنبلي در مناطق تحت نفوذ آنها حاكم بود مجددا" برقرار نمايند. ناامني و نارضايتي در شهرهاي آذربايجان همانند ساير شهرهاي كشور بيداد ميكرد و اين شرايط تا زمان اضمحلال قاجارها ادامه داشت. مردم شهرهاي خوي و سلماس نيز همواره مورد هجوم و تاخت و تاز اكراد، خصوصا كردهاي شكاك به رهبري علي آقا و پسرش اسماعيل آقا سيميتقو تحت حمايت اقبال السلطنه و ساير خوانين ماكو، ارامنه  (جيلوها)، جنگهاي مشروطيت و مورد آزار و اذيت حاكماني بودنده اند كه توسط قاجارها به اين دو شهر تعيين مي شدند.

فتحعلي خان صبا ملك الشعرا قصيده‌اي در مدح جعفرقلي خان سروده است.

تعالي الله خوي كه دارد ز اختر

خوي خجلت از تو برخ چرخ اخضر

بهر روضه ات آمداشجاردلكش

بهر دوحه ات باشد ازهار از هر  

چو در صحن جنت خرامنده غلمان

چو در اوج گردون فروزنده اختر

ترا چون جنان گفتمي گرجنان را

نبودي در آغاز غوغاي محشر

ترا آسمان خواندمي گر نبودي

رخ آسمان از كواكب مجدر

بناهايت اي روضه‌ي جنت آئين      

كه هر يك ز كاخ سپهر است برتر

به زينت همه به ز خلد مزين    

بزيور همه به ز چرخ مزور

به خاك تو ترويح روح است مدغم

در آب تو تاثير جان است مضمر

زلال تو چون راح ريحان مفرح 

نسيم تو چون ريح رحمن معطر

سيه روز از نرگست چشم جانان

سيه پوش از سنبلت زلف دلبر

مشام سپهر از نسيمت مورّد  

هواي جهان از نسيمت معنبر

دل آرا نهال تو چون نخل طوبي

گوارا زلال تو چون آب كوثر

درختانت اي خطه عشرت افزا

خيابانت اي روضه روح پرور

ز دلكش شكوفه به نيسان و بهمن

ز رنگين شقايق در آزار و آذر

چو اكليل كسري مكلل به لؤلؤ

چو اورنگ خسرو مرصع به گوهر

به صحن فرحبخش فردوس فرت 

كه فردوس فرديش باشد ز دفتر

چو بالاي ليلي قد و سرو رعنا      

چو رخسار شيرين رخ گل منور

فروزان گل از نارين در فضايت   

چو از نخل موسي فروزنده آذر

كند خنده در مرغزارت شقايق

زند طعنه در جويبارت صنوبر

به زيبا رخ گل غداران خلّخ

به رعنا قد سرو قدان كشمر

بود در تو رعنا درختان دلكش    

بود در تو زيبا نهالان دلبر

چو رعنا وشاقان پاكيزه سيرت 

چو زيبا غلامان پاكيزه منظر

به بزم ارم نظم والي والا          

به قصر فلك فرآراي داور

سپهر فتوت جهان مروت    

خديو مويد امير مظفر

خديو فلك رتبه جعفرقلي خان   

كه بر سروران جهان است سرور

زهي نافذالامر اميري كه گردد 

ز امرش مبّدل قضاي مقدر

در آئينه رايش اسرار عالم    

چو صورت در آئينه آمد مصور

جمال و جلالش كه بادا مويد   

جمال و جلال خداراست مظهر

فروزنده ماهي است بر چرخ دانش

كه از مهر تابان بود رايش انور

كند گر چه فخر افسر از افسر او  

ولي افسرش را بود عار از افسر