شهريار و موسيقي (12)

حبيب حسن‌نژاد كارشناس‌ارشد زبان و ادبيات فارسي

جرس

سازي است از خانوادة آلات موسيقي كوبه اي فلزّي . شكل ظاهري جرس مانند گلداني مسي است كه وارونه به ريسماني آويزان كرده اند .

اگر مُهره اي در درونش كار گذاشته باشند ، با حركت دادن و اگر مهره اي نداشته باشد ، با كوبه اي آن را به صدا در مي آورند .

اين ساز را فارسي زبانان ( زنگ ) و (دراي ) نيز گفته‌اند ." امّا در فرهنگ آنندراج بين دراي و جرس تفاوت هايي ذكر شده است .

با نواهاي جرس گاهي به فريادم برس

كاين ز راه افتاده هم از كاروان است اي پري

 149/3

در آرزوي قافلة كوي تو اي ماه

  خورشيد به دنبال صداي جرس افتاد

  196/1

و زنگ در اين بيت :

ما خواب و همان قطار ايّام

 با زنگ و دراي كاروانش

 418/3

اذان مسجد او زنگ كاروان قرون بين

خداي را چه نفوذي است در كلام محمّد

97/1

گاه به مفهوم زنگي كوچك بوده كه بر گردن چهارپايان و پرندگان مي بستند :

هلا كه محمل از اين وادي هلاك برانيم

 حكمت حمائم طوق الجرس قيام خيامي

120/1

تازه برگشته رميده شتران

 مُرده ها را به تحيّر نگران

زنگ بر گردنشان در شيون

 خندد از شيون آن اهريمن

630/1

جرس در گلو بستن كنايه از دعا كردن به آواز هم  هست .

در قديم نوعي از جرس يا زنگ در كارزار به كار مي رفته كه بر چهارچوبي استوار كرده ، يا بر پيلي قرار مي دادند و با كوبه اي به صدايش در مي آوردند . مولوي گويد :

از زنگ لشكر آمد ، بر قلب لشكرش زن

 اي سرفراز مردي ، مردانه بر سرش زن

ديوان شمس /672/2

علاوه بر اينها ، استاد شهريار زنگ را به معناي مطلق صدا و صداي ساز مورد نظر آورده است :

زنگ ناقوس خطر بر شد كه اي واي هنر

در جهان واپسين رسّام ارژنگي بمُرد  409/3

يا ؛

 عمر ما اين كاروان روز و شب ها مي گذشت

 نغمة ( اقبال ) ما زنگ دراي كاروان   969/2

چارگاه (چهارگاه )

از مقامات موسيقي قديم و " يكي از هفت دستگاه موسيقي رديف است ... چهارگاه علمي ترين دستگاه و مقام ايراني و گامي است كه در موسيقي غربي به اين شكل وجود ندارد . زيرا مانند گام شور و همايون گامي پايين رونده و مانند گام اصفهان و ماهور گامي بالا رونده دارد . و در هر دو حالت واجد محسوس و با گام كوچك نيز مرتبط مي باشد ."

به ساز تو شور و نوا راست نايد

 مگر چارگاهش نوازند و ماهور

 296/1

بي مقامش بين همايون ، بي وقارش چارگاه

 هيچ قانونش نه با چنگ و نه سنجش با رباب

 296/1

چه جاي ناله گر آغوشم از سه تار تهي است

 كه نغمة قلمم شور و چارگاه من است

822/2

مضمون اشعاري كه در چارگاه خوانده مي شود بيشتر حماسي است . آواز چارگاه گاه شاد و گاه غم انگيز است . مانند انسان كاملي كه در برابر سختي هاي زندگي صبور و مقاوم است ؛ ولي گاهي از نااميدي ها ملول و متأثّر شده ، باران اشك از چشم جاري مي نمايد .

چامه

 به معني سرود ، نغمه ، آهنگ و آواز است و نيز شعر و غزل را همراه آواز و در دستگاه  خواندن .

اين رنج نبرده چامه پرداز / وان مشق نكرده ارغنونساز

439/1

چامه پرداز = منظومه ساز ، تصنيف ساز آوازخوان و كنايه از موسيقي دان و آهنگساز .